پرت کردن حواس راننده!

مادر بزرگ، شادروان، همیشه می گفت که با راننده حرف نزنید زیرا حواسش پرت می شود و ممکن است، خدای ناکرده، تصادف بکند.
مادربزرگ، انصافا، آدم خوبی بود و برای همین هر حرفی را موجب حواس پرتی راننده می دانست و لذا چنین نبود که بعضی حرف ها را موجب پرت شدن حواس راننده دانسته و برخی دیگر از سخنان را، برعکس، از عوامل جمع شدن حواس شخص دست به فرمان محسوب نماید.
در دورانی که استفاده از تلفن همراه همگانی نشده بود بعضی رانندگان تاکسی و سواری های مسافرکش، که خودشان موبایل نداشتند، " در ماشین با موبایل حرف نزنید" را روی کاغذ نوشتند و نوشته را در برابر دیدگان کلیه سرنشینان قرار دادند.
بعدها که خود این آدم ها صاحب موبایل شدند، کاغذ مورد اشاره و مندرجات آن کماکان جایگاه خود را حفظ نمودند؛ اما رانندگان تا دلتان بخواهد، یعنی دلشان خواست، با تلفن همراه در هنگام رانندگی صحبت کرده و به رتق و فتق امور خانوادگی، شغلی، بساز بفروشی، معامله ای و ... پرداختند.
یک زمان هم دلنوشته های پشت کامیون ها و وانت ها حساسیت بر انگیز شد و موجب گشت شماری از مسئولینی که از مندرجات این نوشته ها خوششان نمی آمد نگران سلامت و ایمنی مردمی که ممکن بود حواس پرتی رانندگان کار دستشان دهد شوند.
موضوع بالا هنگامی به خاطر من آمد که خطر از بیخ گوشم گذشت!
واقعیت اینکه در اتوبان کردستان با سرعت مطمئنه رانندگی می کردم که یکی از بنرهای بزرگ شهرداری توجهم را جلب کرد. نوشته روی بنر، انصافا، جالب بود و همین باعث شد تا تمام عبارت طولانی را نخوانم چشم از بنر بر نگیرم.
همین قضیه باعث شد که حواسم حسابی پرت شده و فقط به مدد امداد غیبی از تصادف وحشتناکی که انتظارم را می کشید قسر در بروم!
با این تجربه به این فکر کردم که بنر باید جایگاه تصویر باشد که با یک نگاه موضوع را به اطلاع بیننده برساند؛ نه مکان داستانسرایی که موجب شود جدا از راننده، پلیس و آتش نشانی و آمبولانس و آرامستان هم به زحمت و دردسر بیفتند!
محض اطلاع آن هایی که می گویند یک عبارت، هر قدر هم طولانی باشد، حکم داستان را ندارد باید عرض کرد که این روزها که سر خوانندگان حسابی شلوغ است و کمتر کسی سراغ رمان های طولانی 10، 20 جلدی می رود، نوع جدیدی از داستان روانه بازار کتاب شده که داستان های 6 کلمه ای و 10 کلمه ای نام دارد؛ یعنی نویسنده فقط با استفاده از 6 یا 10 کلمه داستان می گوید! جالب است که بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا این شیوه داستان نویسی را پاس داشته و علیرغم عادت به طولانی و بلند نویسی در این زمینه هم خود را تست کرده اند؛ باشد تا بر فرموده نویسنده یک نامه، اگر وقت بیشتری داشتم نامه کوتاهتری برایت می نوشتم، مهر تایید زده باشند!
منتشر شده در روزنامه اطلاعات


شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.