- بز خوبه؟! شادی خوبه؟! تو خوبی؟!

کلمات بالا به نظر کاملا آشنا بوده و خوانندگان عزیز را به یاد یکی از کارهای فاخر و ارزشمند مهران مدیری می اندازند.

طنز بالا از این نظر ارزشمند است که نگاه مادی گرایانه آدمی را هدف قرار داده و به سایر انسان ها "چگونگی تغییر و تحول اساسی ارزش و اهمیت بزها و آدم ها توسط مادی گراها" را گوشزد می نماید.

طنز مورد اشاره بیانگر این است که مردها اصولا ارزش چندانی ندارند، اما اگر مردی وجودش را داشت که وجود داشته باشد، شایسته است که از دست دادن همسر را مقوله چندان مهمی ندانسته و در عوض از دست دادن بز را بسیار جدی بگیرد!

قطعا، نگاه مادی گرایانه، نه تنها مورد توجه مهران مدیری بوده است، بلکه نظر بسیاری از طنزپردازان نام آور را به خود جلب کرده و ایشان را مجاب نموده تا وفق این دیدگاه، کارهای فاخر و ارزشمندی را روانه بازار نمایند.

در این باب، عزیز نسین، که همانند ما ایرانی ها چندان با امریکایی جماعت میانه خوبی نداشت، سراغ فرهنگ امریکایی رفته و در باره اسلاف انتخاب کنندگان دونالد ترامپ چنین گفته است:

" یک زن امریکایی اول سگش را غذا می دهد، بعد به بچه اش می رسد و در انتها سراغی از لب و دهان شوهر بیچاره می گیرد"

در ارتباطی دیگر، می گویند مردی از رشادت ها و دلاوری های خود نزد فرزند تعریف کرده و "پنج شیر درنده ما را احاطه کرده بودند" را بر زبان می آورد.

بچه در مقام اعتراض بر آمده و "پارسال که سه تا بودند" می گوید.

پدر خونسردی خویش را از دست نداده و به فرزند توضیح می دهد که چون پارسال کوچک و ترسو بوده، لیاقت و شایستگی شنیدن عریان و واقعی ماجراهای تلخ و وحشتناکی که برای خانواده اتفاق افتاده را نداشته است"

با توضیح بالا کاملا معلوم است که چرا حسن ریوندی کلا بی خیال بز شده و سراغی از گاوها گرفته است.

بنابه گفته ایشان ، دیگر زمانی که "گاو" بد و بیراه به حساب می آمد گذشته است و این روزها "گاو" نامیدن انسان است که او را دارای ارزش افزوده درست و حسابی می نماید!

با این حساب، اصلا تعجب آور نیست که خیلی ها به این نکته فکر کنند که اگر بز نیاورده و جای دو تا بچه، دو گوساله داشتند می توانستند نگران آینده نبوده و دل به اینکه "وقتی گوساله ها گاو شوند، قند توی دل صاحبشان آب می شود" خوش نمایند!؟