در جستجوی خوشبختی؟!
ما ایرانی ها از قدیم عادت کرده ایم که در عروسی ها "انشاالله خوشبخت شوید" گفته و در روزهای عید "سالی سرشار از شادی و نشاط برایتان آرزومندم" را راهی پذیرنده "عرض تبریک" نماییم.
اینکه چرا در هنگام عروسی آرزوی خوشبختی کسی را کرده و در روزهای عید دوستدار خوشحالی فردی هستیم به خاطر این است که عید چند روزی بیشتر نیست، اما عروسی قرار است حالا، حالاها ادامه داشته باشد.
آدم های خوش اقبال آن هایی هستند که می توانند خوشحالی و خوشبختی را توامان و با هم تجربه کرده و نیاز به اینکه یکی را فدا و قربانی دیگری نمایند نداشته باشند.به عنوان مثال افرادی که پدر و مادر پولدار داشته و در درس و مشق ساعی و کوشا هستند می توانند با فراغ بال و آسودگی خاطر "پزشکی" خوانده و ضمن اینکه در همان بدو تحصیل و دانشجویی با شنیدن "آقای دکتر" یا "خانم دکتر" قند را در دل خود آب شده ببینند، سال های بعدی را با اشتغال در مطب شخصی و سربلند نمودن بابا و مامان و داشتن احساس خوشبختی، سپری سازند.
در برابر این افراد، آن هایی هم هستند که با داشتن پدر و مادر ندار یا کم دار، قادر نیستند از استعداد ذاتی یا ممارست های طولانی بیشترین بهره را ببرند.این عده خوب می دانند که اگر خواهان خوشبختی هستند باید قید خوشحالی را زده و در تمام دوران تحصیل، با کار غیر دانشجویی نان آور خانواده محترم هم باشند.
در کنار این دو گروهی هم هستند که با داشتن ارث فراوان پدری و با اعتقاد راسخ به "غم مخور دنیا دو روزه اون دو روز هم روز به روزه" تنها به خوشحالی های لحظه ای بسنده کرده و با برباد دادن باد آورده(همان بابا آورده!) خوشبختی خویش را جز در زمره از دست رفته ها به حساب نیاورند.
دراینجا یک پرسش پیش می آید و آن این است که رسالت صدا و سیما به عنوان دانشگاهی که قرار است همه از آن بهره لازم را بگیرند این است که جدا از سوادآموزی، مردم را خوشحال نماید یا این سازمان عریض و طویل ترجیح داده که با برنامه های تولیدی، بینندگان محترم را به سوی خوشبختی رهنمون سازد؟
قطعا صدا و سیما را نمی توان پیام آور شادی در نظر گرفت، زیرا برنامه های این سازمان بیشتر گریه آور و ناراحت کننده است و اکثر بینندگان عزیز را جز به همراه دستمال کاغذی آماده دیدن نمی نماید.
از سوی دیگر، برنامه های صدا و سیما نهایت هم و غم خود را معطوف حالی کردن این موضوع کرده اند که بابا و مامان های خوب باید برای نام گذاری فرزندان اهمیت فوق العاده قایل شده و پوشش ایشان را کاملا جدی بگیرند.
چنانچه در کنار دو موضوع مهم فوق، زود ازدواج کردن و داشتن فرزندان زیاد هم در دستور کار قرار گیرد خمیر مایه خوشبختی بچه ها جفت و جور شده و مردم یاد خواهند گرفت که با اعتقاد راسخ بر "پول عروسی خودش جور می شود" سر از مراسم ازدواج در آورده و با ایمان قلبی به "هر آن کس که دندان دهد نان دهد" سر از فرزندآوری در آورد.
متاسفانه، آنچه که مردم در کوچه و بازار شاهدش هستند با آنچه در صدا و سیما تبلیغ می شود توفیر اساسی داشته و خیلی زود مردم را به نتیجه "به این آسانی ها هم که می گویند نیست" می کشاند.
در چنین مواردی است که بیشتر مردم ترجیح می دهند در عوض داشتن صدا و سیمایی که جز به خوشبختی آن ها فکر نمی کند، رادیو و تلویزیونی داشته باشند که دست کم در روزهایی از ماه و دقایقی از شبانه روز، شلیک قهقهه ایشان را به آسمان ها بلند کرده و آن ها را بارها و بارها به بیان "خدا بکشدت!مردم از خنده!" بکشاند.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.