آرزوهای دوگانه ما؟!
عزیز نسین داستانی دارد که خلاصه آن، با کمی دستکاری، به شرح زیر است:
از زندان تازه آزاد شده و در فکر اینکه زندگی آبرومندی پیشه سازم بودم که توسط پلیس ترکیه احضار شدم.پلیس این بار بر خلاف همیشه حسابی تحویلم گرفته و از کیفیت کارم به نحو احسن تقدیر و تشکر به عمل آورد.در فکر اینکه "این مسخره بازی چه معنا می دهم" بودم که آقای پلیس دوزاریم را انداخته و حالیم کرد که دولت به شدت به کمیت و کیفیت کارم احتیاج دارد:
به تازگی تعدادی توریست جهت سرمایه گذاری وارد کشور شده اند تا امکانات و زیرساخت های ما را ارزیابی نموده و اینکه آیا می شود در این سرزمین سرمایه گذاری کرد را بررسی کنند.متاسفانه تا اینجای کار از هیچ چیز ترکیه خوششان نیامده و به شدت بیم آن می رود که سرمایه گذاری نکرده از کشور خارج شوند.لذا دولت دست نیاز به سوی پلیس دراز کرده و خواهان این است که اقتدار پلیس ترکیه را به رخ توریست ها بکشد.روی این حساب ما بهتر دیدیم که با تو قرار همکاری بگذاریم، یعنی تو باید سبک و سیاق سابق را پیش بگیری، اما این بار اولا باید قول دهی که فقط از توریست ها دزدی کنی.ثانیا اموال مسروقه را باید در عوض مالخر تحویل پلیس دهی.بقیه کار را خودمان می کنیم، یعنی با تحویل اموال مسروقه به توریست ها به آن ها عملا نشان می دهیم که می توانند نگران سرمایه شان نباشند چون در صورت از کف دادن آن به فوریت پیدا شده و در اختیارشان قرار می گیرد.
هرچه پلیس را قسم و آیه دادم که بی خیال من شود، زیرا به خودم وعده داده ام که اصلا و ابدا دنبال عمل خلاف نروم فایده نداشت.اوایل پلیس سعی کرد که با بیان "پای منافع ملی در میان است" مرا مجاب این نماید که به انجام کار رضایت دهم.وقتی نسخه افاقه نکرد تلاش نمود تا با عنوان نمودن "پول خوبی تویش است" سارق قبلی را وسوسه اینکه سر کارش برگردد نماید.با این حال، هنگامی که مشاهده کرد این کار نیز فایده ندارد و هیچ رقمه حاضر به همکاری نیستم مرا تهدید کرده و گفت که چند خلاف گردن کلفت در آستین دارند که چون هنوز خلافکارهایش را پیدا نکرده اند می توانند تمامی آن ها را با کمال میل گردن من انداخته و حالا حالاها مرا جهت خوردن آب راهی زندان نمایند.
باری، وقتی شرایط همکاری جور شد کارها به نحو احسن پیش رفته و اموال مسروقه یکساعت نشده تحویل مالباخته ها می گردید.کار ما به گونه ای سریع شد که پلیس از دزد جلو افتاد یعنی مثلا با یکی از توریست ها تماس گرفته شده و به ایشان گفته می شد که در یکساعت آینده ساعت طلای شما به سرقت خواهد رفت، اما اصلا جای نگرانی نیست چون مامورین زبده ما آن را در کمتر از دو ساعت دیگر یافته و تحویلتان خواهند داد!
با کمال شوربختی، این نسخه دولت نیز افاقه نکرده و توریست ها بر آن شدند که سرزمینی دیگر را برای سرمایه گذاری بیابند.وقتی در فرودگاه از توریست ها سوال شد که "از چه چیز ترکیه خوشتان آمده است؟" جملگی "هیچ چیز" را بر زبان راندند.
خبرنگار که دریافت توریست ها چیزی را به سهو فراموش کرده اند گفت:"آیا تحت تاثیر سرعت عمل و کیفیت کار و اقتدار پلیس ترکیه قرار نگرفته اید؟"
در پاسخ به این سوال توریست گفت:"انصافا باید قبول کرد که پلیس ترکیه کارش را بلد است، اما متاسفانه ترکیه دزدان بسیار خوب و زبده و ماهری دارد و کشور ما حاضر نیست در سرزمینی که هر آن بیم آن میرود چیزی از کسی دزدیده شود سرمایه گذاری کند!
دردسرتان ندهم.تمام کاسه کوزه ها سر آنی که آبروی کشور را برده بود شکست.در اداره پلیس "همه چیز را خواهم گفت" را بر زبان آوردم، اما حالیم کردند که اگر دهانم بسته بماند چند سالی بیشتر آب خنک نخواهم خورد.با این حال اگر ناپرهیزی کرده و به فاش کردن اسرار محرمانه و مگوی دولتی اقدام نمایم باید به شدت مراقب خلاف های دیگران که هنوز متخلفین آن ها مورد شناسایی قرار نگرفته اند هم باشم.
همه ما خوب می دانیم که بسیاری از مشاغل برای اینکه مشکل یا مشکلات دیگران را حل کنند پای بر عرصه وجود می گذارند.با این حساب، بسیاری از ما دارای احساس دوگانه ای هستیم که نمی دانیم چطور باید با آن کنار بیاییم، زیرا اگر دعا کنیم که مشکل موجود بزودی و با بهترین کیفیت ممکن حل و فصل شود نگران کاری که ممکن است دیگر نداشته باشیم خواهیم بود و اگر دعا کنیم مشکل کماکان موجود باشد از لحاظ اخلاقی ترجیح می دهیم که کسی که در دل ما بوده و وجدان نام دارد پرسش "واقعا نگران مردمیم؟" را مطرح نسازد.
به عنوان مثال اگر به پزشکان "خدا مریض هایتان را زیاد کند" گفته شود، آن ها در پاسخ روی در هم کشیده و "استغفرالله!خدا نکند" می گویند.با این حال بعید است که شمار قابل توجهی از دکترها این دعا را دوست داشتنی تر از "خدا همه مریض هایتان را شفا بدهد" به حساب نیاورند!
مهندسین خانه سازی بسیار غم مردمی که پول دارند و خانه ندارند را می خورند(حساب آن هایی که پول و خانه را با هم ندارند کاملا روشن است) با این وجود قطعا "خدا کند که در جامعه همه خانه داشته باشند" دعای در ته دل مانده اغلب قریب به اتفاق مهندسین ساخت و ساز نخواهد بود.
در این راستا، معلمین خصوصی نیز ترجیح می دهند شاگردها ضریب هوشی متوسط داشته و آنچه سر کلاس های عمومی یاد نمی گیرند را در کلاس های خصوصی بیاموزند.در این بین قطعا شماری از معلمین گرامی دوست دار اینند که ضریب هوشی بچه ها و والدین گرامی را همسان و متوسط به پایین دیده و با آبونه کردن زندگی آبرومند خود برای سال های طولانی، هر سال عبارت نوید بخش "امسال دیگر حتما قبول می شود" را در خانواده ای جا بیندازند که هرگز فراموش نمی کند که بیان "معلم معرکه ای است" را در محافل دوستانه و خانوادگی از قلم بیندازد!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.