ماجرای مرغ و تخم مرغ ما ایرانی ها!؟
کارفرماها عادت دارند که گناه ها را به تمامی بر گردن کارگران انداخته و عنوان نمایند که عدم انجام کار درست و به هنگام ایشان موجبات فراهم نشدن سود مورد انتظار را حاصل آورده و به نوبه خود باعث و بانی این موضوع که حقوق ها به موقع و به مقدار کافی پرداخت نشود، گشته است.
کارگران، برعکس، بر این اعتقادند که مکفی نبودن حقوق ها و کسب درآمد نابهنگام است که یاس و دلزدگی کارگران را به بار آورده و در نهایت موجب شده است که سود مورد انتظار کارفرما تامین نشود.
واقعیت این است که نگارنده قبل از ماجراهای اخیر نیز بسیار مایل بوده که جواب سوال اساسی "حقوق ها چه موقع باید پرداخت شوند؟!" را دشت نماید.
این سوال از آنجایی جواب مشکل دارد که اگر حقوق ها قبل از انجام کار پرداخت شوند، بیم آن می رود که کارگر، دستمزد را دریافت داشته و در ازای آن کار خاصی صورت ندهد.کارفرمایانی که با مواد غذایی در ارتباطند به چنین مشکلی به کرات برخورد نموده اند، زیرا بسیار برای آن ها پیش آمده که کارگرانی تنها دو روز کار کرده اند، اما در همین مدت کوتاه هزینه تامین کارت بهداشت خود را روی دست کارفرما گذاشته اند.
از سوی دیگر، چنانچه حقوق کارگر پس از انجام کار پرداخت شود ممکن است شرایط سوء استفاده کارفرمایان فراهم شده و کارگر به راحتی آب نوشیدن جواب "خوشمان نیامد!تشریف ببرید" را پذیرا گردد.
در کارهای بزرگ که قرار است پول های کلان را جابجا کند مشکل با اعتماد نصف و نیمه دو سوی معامله حل و فصل می شود، یعنی کننده کار در ازای تسلیم رسید یا سفته، بخشی از حق الزحمه را به عنوان پیش پرداخت دریافت نموده و در عین حال حق اینکه قسمتی دیگر از دستمزد را در میانه کار دریافت نماید برای خود محفوظ می دارد.
در کارهای کوچک انجام این کار به سادگی عملی نیست و شما نمی توانید در حالی که نصف چلوکبابتان را نوش جان کرده اید، پرداخت کننده نیمی از صورتحساب گردید!
دلیل اساسی اینکه چنین مشکلاتی حل ناشدنی به نظر می رسند این است که متاسفانه ما ایرانی ها در جهت حل مشکلات اقتصادی همواره به دنبال راه حل های صرفا اقتصادی می گردیم و این در حالی است که اگر جهت حل مسایل اینگونه به دنبال راه حل های اخلاقی و فرهنگی بودیم، بسیاری از مسایل و مشکلات حاد اقتصادی یا دارای ریشه اقتصادی موجود در کشور ما اصلا و ابدا وجود "داخلی" نداشتند.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.