بسیاری از افراد در پاسخ به پرسش بالا "هرگز چنین نیست" گفته و با شاهد آوردن برندگان جوایز مختلف علمی یا اختراعات و ابداعات متحول کننده زندگی بشری، که غالبا دست مردان را بوسیده اند، نقش خانم ها در پیشرفت های علمی و عملی جوامع مختلف را ناچیز و تقریبا هیچ دانسته اند.

در مقابل، گروهی دیگر، این نکته که در قرون و اعصار گذشته و در اکثریت قریب به اتفاق کشورها مدیریت کارها در اختیار مردان بوده را متذکر شده و در دنباله، عدم اجازه عرض اندام خانم ها و ایجاد فرصت های کاملا نابرابر تحصیلی و شغلی را دلیلی بر "برتری های ظاهری مردانه" گرفته اند.

در کشورهای غربی که قضاوت ها دلیل می خواهد و معمولا مردم از بچگی یاد می گیرند که گز نکرده پاره نکنند، تحقیقات و پژوهش های فروانی صورت گرفته تا نشان داده شود در چه زمینه هایی خانم ها و در کدامین کارها آقایان دارای قابلیت های انجام فعل بالاتری هستند.

به عبارت دیگر در چنین کشورهایی وقتی دم از نابرابری مردان و زنان زده می شود، خانم ها گوش نکرده زبان به اعتراض نگشوده و "می خواهند حقمان را بخورند" نمی گویند.

مسلم است که در سرزمین های غربی تحقیق و بررسی در باره ویژگی های گوناگون زنانه و مردانه و توجه به حرفی که بیشتر به درد آقایان و خانم ها می خورد بیشترین کاربرد خود را در خودشناسی افراد نشان می دهد، زیرا وفق "بازار خودش را تنظیم می کند" آنچه که در عمل اتفاق می افتد این است که نظام عرضه و تقاضای موجود در این کشورهاست که در نهایت خانم ها و آقایان را سر جای خود نشانده و به ایشان "همین جا بنشین و جم نخور" می گوید.

اتفاق عجیب کشور ما این است که در حالی که بیشترین ورودی و خروجی مراکز علمی را خانم ها تشکیل می دهند، بازار کارهای تخصصی نیازمند به داشتن تحصیلات عالیه کاملا در اختیار مردان قرار گرفته و روی این حساب بسیاری از خانم ها بر اساس ایده "فقط درس می خوانم که درس خوانده باشم" سر از تحصیلات عالیه و تکمیلی در می آورند.

اگر بخواهیم بگوییم که حالی که بیشتر ورودی های دانشگاه ها را خانم ها تشکیل می دهند، غالب ورودی های بازار کار نیازمند تحصیلات عالیه هم باید از آن خانم ها باشد، قطعا دچار مشکل شناختی شده و لازم است برایمان فکری اساسی بشود!

آگاهان خوب می دانند که ما در کشوری زندگی می کنیم که وظیفه نان آوری خانواده از دیرباز بر عهده مردان گذاشته شده است و روی این حساب در حالی که بسیاری از خانم ها حق دارند بر مبنای عشق و علاقه و پرستیژ و اعتبار تحصیلی و شغلی دست به انتخاب رشته بزنند، آقایان مجبورند که در گام نخست درست و حسابی به مسئله درآمد زایی رشته تحصیلی و اینکه پس از فارغ التحصیل گشتن چقدر امکان دارد که بیکار بمانند فکر کنند.

به زبان دیگر، سر در نیاوردن بسیاری از آقایان از تحصیلات تکمیلی و عالی و اینکه خیلی از آن ها "لیسانس از سرمان هم زیاد است" می گویند نشات گرفته از این واقعیت است که ایشان می خواهند هراس "دارنده مدارج کارشناسی ارشد و دکتری هر کاری را قبول نمی کند" از سر خود باز کرده و در دنیایی که هر چیز از روز پیش گرانتر و پرهزینه تر می گردد هرچه زودتر به افتخار بازنشستگی در هنگام موعد نائل آیند.

در چنین اوضاع و احوالی، قطعا نمی توان کارهای زنانه و مردانه را از هم تفکیک کرده و به خانم ها و آقایان ایرانی "این کار برایتان بهتر است" گفت.لذا شاید بهتر باشد که افرادی که مایل به انتخاب رشته هستند از تحقیقات و پژوهش های انجام شده در دیگر کشورها مدد گرفته و با بومی سازی آن ها، سر از کارهایی که در کشورمان انجام شدنی است در بیاورند.

ذکر این نکته کاملا لازم و ضروری است که بیان ناچیز بودن سهم زنان در بازار کار یا سمت های مدیریتی و سخن گفتن از اینکه این میزان باید تا فلان درصد بالا برود از سخنانی است که اصلا و ابدا با "شایسته سالاری" جور در نیامده و بیش از هر چیز از "لطف سالاری" و "دلسوزی سالاری" نتیجه می گیرد.

در این باب، نگارنده اصلا تعجب نمی کند که بسیاری از بانوان گرامی با نگارنده هم عقیده بوده و با جبهه گیری در برابر مردان "شما فرصت های برابر را جور کنید!ما خودمان بلدیم کنارتان بزنیم!" را با صدای بلند فریاد بزنند.