کشتی نشستگان و زورق شکستگان؟!
"ظریف" سیاستمدار باهوش و مودبی است و این هر دو باعث شده است که طرفداران و دوست داران پرشماری در داخل و خارج کشور داشته باشد.در این باب باید انصاف داده و پذیرفت که "ظریف" از نادر سیاستمداران آشنا به زبان بدن بوده و به هنگام و به گونه ای شایسته از حرکات دماغ و دهان و چشم و ابرو و دست و پا برای رسانیدن مقصود کمک می گیرد.
همه ما زمانی را به خاطر داریم که "ظریف" برای جلو بردن کار برجام، هم به همپایی با "جان کری" پا داد و هم دست دراز شده "باراک اوباما" را بی جواب نگذاشت.
"ظریف" در دست ندادن با خانم ها هم کاملا مودبانه و هنرمندانه رفتار می کند، به گونه ای که بانوانی که سال ها عادت کرده بودند در هنگام دراز کردن دست برای مقامات ایرانی، با چهره خشمگین و ناراحت آن ها روبرو شوند، در مواجهه با "ظریف"، مردی را دیدند که احترام جایگزین دست دادن او بیش از فشرده شدن دست ها "دلنشین" و "دوست داشتنی" به حساب می آمد.
در باره حرف های بر زبان آمده "ظریف" هم می توان ساعت ها قلمفرسایی کرد.با این حال عبارت معروف "هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکنید" است که دارای شهرت جهانی شده و برای هر ایرانی وطن دوستی کاملا مایه فخر و مباهات به حساب می آید.
با تمامی این ها، متاسفانه اخیرا دکتر ظریف حرف هایی را بر زبان رانده اند که نه تنها دلنشین خاص و عام نبوده، بلکه موجی از انتقادات را روانه وزیر امور خارجه کشورمان نموده است.
"مردم خودشان خواسته اند که جور دیگر زندگی کنند" را قطعا حرفی که بهتر بود زده نشود باید به حساب آورد.
این حرف از آنجا عجیب بود که هیچ انسان عاقلی در هنگام داشتن اختیار انتخاب بین شرایط خوب و بد اقتصادی، به بد "همین را می خواهم" نگفته و خوب را برای دیگران کنار نمی گذارد.
گفتن "ما افتخار می کنیم که به خاطر فلسطین تحت فشاریم" هم به مذاق خیلی ها خوش نیامد.در این باب، یکی از شدیدترین واکنش ها توسط علی کریمی نشان داده شد و ایشان با طرح پرسش "ما یا شما؟" دکتر ظریف را وادار به ارائه پاسخ "ما همگی در یک کشتی نشسته ایم" نمود.
اگر بخواهیم با انصاف در باره بر زبان آمده های کریمی و ظریف قضاوت کنیم باید پذیرای این موضوع که حق با کریمی بوده است باشیم، زیرا علیرغم اینکه اوضاع و احوال مالی علی کریمی را می باید متفاوت از اقشار فرودست جامعه دانست، برهمگان واضح و مبرهن است که در بدی شرایط اقتصادی، این پایین دستی ها هستند که زودتر و بیشتر از دیگران دچار مشکلات عدیده و ندیده می گردند.
در این باب، نگارنده در زمانی که گرانی ها تازه داشت روی بد خودش را نشان می داد، به دلیل موقعیت شغلی با بسیاری از رستوران دارها مواجه شده و از نزدیک شاهد این موضوع که "اوضاع اصلا بر وفق مراد نیست" گردید.در باره بدی اوضاع، صاحب یکی از رستوران ها حرف حساب "جوجه خورها قیمه خور شده اند و قیمه خورها دیگر رستوران نمی آیند" را بیان کرد.
در این رابطه نیازی به گفتن نیست که کسانی که قبل از آغاز گرانی ها هم مشکل معیشتی داشتند تا چه میزان از بالا رفتن قیمت اجناس و کالاهای ضروری دچار بحران شده و کاسه "چکنم چکنم" در دست گرفتند.
گذشته از همه این ها، امروزه مردم به شدت نگران این موضوع هستند که اگر خدای ناکرده تهدیدی جدی حیات و سلامتی ایشان را نشانه بگیرد، مسئولین و اولیای امور، بر خلاف آنچه در فیلم های سینمایی دیده ایم، "اول زن ها و بچه ها" نگویند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.