وقتی نام "صداهای ماندگار" را می شنوید، به چه می اندیشید؟ قطعا در این حال یاد و خاطره صداپیشگانی برایتان زنده می شود که در زمانی دور به جای شخصیت های ایرانی و خارجی فیلم ها و سریال ها سخن گفته و موجبات اینکه این شخصیت ها برای تماشاگر ایرانی دوست داشتنی تر شوند را فراهم می آوردند.

اینکه چرا صداپیشگی در سال های قبل از انقلاب ارزش و اهمیتی به مراتب بالاتر از امروز داشت تا حدود زیادی ازتغییر فرهنگ ما ایرانی ها برخاسته است، زیرا در سال های قبل از انقلاب که خودشناسی و دیگرخواهی مردم بیشتر بود زیاد پیش می آمد که یک فرد خوش چهره دارای اندام خوب که دست بر قضا بازیگر خوبی هم بود تن به اینکه رویش صدا بگذارند داده و در انتها به نتیجه "اینطور بهتر شد" برسد.

متاسفانه در سال های پس از انقلاب بسیاری از هنرپیشگان به نتیجه "هیچ کم و کسری ندارم" رسیده و با بیان "مگر صدای من چه ایرادی دارد؟" در برابر صداگذاری سازندگان فیلم و سریال موضعگیری نمودند.

البته این موضع گیری کاملا خوشایند سازندگان فیلم و سریال نیز بود، زیرا آن ها ضمن فکر کردن به اینکه "صدای هرکس به خودش بیشتر می آید" توانستند پول صداگذاری را در جیب گذاشته و یا آن را صرف زدن به زخم های زندگی دیگر عناصر فیلم نمایند.

با این حال اهمیت دادن به گیشه مانع از این گردید که هنرپیشگان "اوازهایش را هم خودم می خوانم" گفته و در برابر دو کلمه حرف حساب "یک کاری هم برای بقیه بگذار" از کوتاه آمدن خودداری نمایند.

این موضوع اتفاقا اتفاقات خوبی را برای سینمای ایران رقم زد، به گونه ای که امروزه و پس از گذر سال ها پرسش "در فیلم سنتوری، بهرام رادان باعث شد که صدای چاوشی بهتر شنیده شود یا این محسن چاوشی بود که بازی بهرام رادان را سر زبان ها انداخت؟" کماکان بین اهل موسیقی و دوستداران سینما در جریان است.

با تمام این ها، ارزش و اهمیت صداهای ماندگار از جدی تر گرفتن ظاهر بر باطن ما ایرانی ها نشات می گیرد، زیرا همه ما خوب می دانیم که صداهای ماندگار از حیث معنا به گویندگان تعلق نداشته و اگر برگردان سخنان خارجی ها نباشند، توسط فیلمنامه نویسان پای بر عرصه وجود گذاشته اند.

اگر از عالم هنر فاصله گرفته و وارد جامعه گردیم، بخوبی متوجه صداهای ماندگاری می شویم که با بیان آنچه که با مذاق اکثریت افراد جامعه جورنبوده یا ادای آنچه که روی دادنش هرگز در مخیله خیل شنوندگان عزیز نمی گنجیده است حوادث و اتفاقات تلخ بعدی را پیش بینی کرده و افراد منصف را واداشته اند که بعدها در باره صاحب سخن "واقعا درست می گفته" یا "آن موقع چه عقلی داشته است" بگویند.

اینکه چنین صداهای ماندگاری ارزش جایزه گرفتن را دارند و یا در صورت اهدای جایزه، هدیه باید در کدامین نهاد یا سازمان یا اداره تقدیم ایشان شود بر نگارنده هویدا نیست.با این حال او اذعان می نماید که از اینجور صداهای ماندگار در عالم فیلم و سریال هم کم نداریم، بطوری که صدای ماندگاری که چند سال قبل و توسط امیر مهدی ژوله در باره گوشت خلق گردید وصف حال این روزهای بسیاری از مردم خوب سرزمین ما بوده و ایشان را به بیان "واقعا درست می گفته" و "آن موقع چه عقلی داشته" کشانیده است!

پ ن: ژول ورن می گوید"آنچه که یک نفر فکرش را می کند را کس دیگری می تواند واقعا بوجود بیاورد"

وقایع این روزهای زندگی ما ثابت می کند که "ژول ورن" پر بیراه نگفته است.هرچند در باره اینکه ژول ورن در چه موردی مسئله را بیان کرده و ماجراهای زندگی ما چگونه صورت مسئله را 180 درجه تغییر داده است می توان حالا حالاها سخن گفت و خود را صاحب یکی از "صداهای ماندگار" نمود!؟