بالا و پایین حقوق مسئولین؟!
از سال نخست پیروزی انقلاب دو ایده در باره میزان دریافتی مسئولین و متصدیان امور وجود داخلی داشته است.در این باب بعضی عقیده داشته اند که مسئول باید دستمزد پایین داشته باشد تا با درک اوضاع و احوال اقشار پایین دست جامعه، فکری برایشان نماید.در برابر گروه دیگر بر این باور بوده اند که مسئول باید حقوق بالا بگیرد تا در عوض انتظار در صف گوشت و مرغ، در اتاق فکر به سر برده و با خیال راحت به رتق و فتق امور زیردستان خود بپردازد.
ناگفته پیداست که امروزه ارزش و اهمیت دو ایده مورد اشاره خیلی بیشتر از نظریه بزرگواری که مطلب زیر را عنوان نموده است نیست:
"قبل از ازدواج هفت نظریه در باره تربیت فرزند داشتم.امروز هفت فرزند دارم و هیچ نظریه ای در باره تربیت فرزند ندارم."
متاسفانه باید بپذیریم که در طول سالیان گذشته بسیاری از مسئولین و دولتمردان دارای حقوق پایین، کم و کسری های زندگی خود را یک جوری که دودش داخل چشم مردم شود جور کرده اند.از سوی دیگر خیلی از دارندگان مواجب بالا ترجیح داده اند که در عوض حضور در اتاق فکر، ساعات کاری خود را در سواحل خوش آب و هوای دارای مناظر دیدنی بگذرانند!
برای اینکه متوجه "چرا اینطور است؟" شویم باید به بیان یک ضرب المثل دم دستی بپردازیم:
به شخصی می گویند که قلیه را با قاف می نویسند یا غین؟!طرف جواب می دهد "هیچکدام!قلیه را با گوشت می خورند!"
این ضرب المثل بخوبی نشان دهنده این است که در بسیاری مسایل زندگی نمی توان نگاه صفر و یکی و یا این و یا آن را داشت و لذا بهتر است وقتی از حقوق مسئولین و متصدیان امور حرف می زنیم، موضوعات دیگر مرتبط را هم مشخص نماییم.
به عبارت دیگر، همانطور که وقتی "درآمد اقشار پایین دست جامعه کفاف زندگی آن ها را نمی دهد" را بر زبان می آوریم به طور ضمنی به هزینه های بالا و کمر شکن زندگی ایشان هم اشاره می کنیم، در هنگام سخن گویی در باره بالا و پایین دریافتی مسئولین چیز دیگری هم باید مورد توجه قرار گیرد.
شوربختانه باید گفت که سالهاست ما فراموش کرده ایم که دستمزد باید در قبال انجام کار پرداخت شود و این کمیت و کیفیت کار انجام شده است که نشان می دهد حقوق به مقدار لازم پرداخت شده یا در حق مسئول یا بهره مندان از خدمات وی اجحاف گردیده است.
برای جا افتادن مطلب کافی است ماجرای بزرگمهر و کتابداری انوشیروان را ذکر نماییم تا خوبتر متوجه اینکه "مردم از چه چیز ناراضیند؟" گردیم:
بزرگمهر کتابدار انوشیروان بود.آن زمان ها کتابدارها وظیفه ای سنگین بر عهده داشتند و نه تنها می باید کتاب ها را در اختیار علاقمندان قرار دهند، بلکه ناگزیر بودند به پرسش های اهل مطالعه هم پاسخ گویند.
به این ترتیب است که شخصی از بزرگمهر سوالی کرده و جواب "نمی دانم" دشت می کند.مرد برآشفته شده و "اما پادشاه به شما پول می دهد که بدانید" را بر زبان می آورد.
بزرگمهر خونسردانه پاسخ می دهد:"پادشاه در ازای چیزهایی که می دانم به من پول می دهد، زیرا اگر قرار بود در ازای چیزهایی که نمی دانم به من پول بدهد کل خزانه مملکت هم لیاقت مرا نداشت"
مطلب بالا بخوبی می رساند که بیش از آنکه مردم از بالا و پایین حقوق مسئولین گله داشته باشند، ناراضی عدم تناسب خدمات صورت گرفته و دریافتی های بالا می باشند.به عبارت دیگر بسیاری از آن ها در قبال مسئولی که با کمال افتخار "بیست میلیون می گیرم" می گوید می توانند "نوش جانت!" بگویند، اما قطعا این حقوق وقتی بایسته و شایسته خواهد بود که طرف دست کم بیش از ماهی بیست میلیون برای جامعه و افراد زیر دست خود عایدی داشته باشد!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.