مرد وارد کلانتری شده و گفت:"لطفا مرا دستگیر کنید!"

رییس کلانتری گفت:"به چه جرمی؟"

مرد گفت:"فعلا جرمی را مرتکب نشده ام"

رییس کلانتری پوزخندی زده و گفت:"پس لطفا تشریف ببرید و پس از ارتکاب جرم تشریف بیاورید"

مرد گفت:"مشکل همینجاست!دقیقا نمی دانم چه جرمی باید مرتکب شوم.آمده ام که زحمت کشیده و مرا راهنمایی کنید!"

رییس کلانتری گفت:"مرد حسابی!ما را دست انداخته ای!ما اینجاییم که خلافکاران را دستگیر کنیم، نه اینکه شیوه ارتکاب جرم را یاد مردم بدهیم"

مرد گفت:"شما درست می فرمایید اما باور کنید که مورد من کاملا استثنایی است و لذا شما باید برای این "یک قلم جنس" تفاوت عمده قایل شوید"

رییس کلانتری گفت:"می شود بگویید چرا مورد شما با بقیه فرق دارد؟"

مرد گفت:"راستش من آدم آبرومندی هستم و یک عمر با نهایت صداقت و شرافت زندگی کرده ام.با این حال مدتی است دنیا روی خوش به من نشان نداده و به هر جا برای انجام کار درست مراجعه می کنم با در بسته مواجه می شوم.متاسفانه نه سرمایه ای دارم که برای خودم کار کرده و آقای خودم باشم و نه کسی انجام کاری که با دانایی ها و توانایی های من جور در بیاید به من محول می کند.روی این حساب مجبورم که دست به کارهای خلاف قانون بزنم، زیرا همانطور که خودتان بهتر می دانید کار خلاف نه سرمایه می خواهد و نه آدم را مجبور می کند که پس از اخذ رضایت مشتری آن را انجام دهد"

رییس کلانتری گفت:"از دست ما چه کمکی ساخته است؟"

مرد گفت:"راستش را بخواهید سن و سال من مناسب بالارفتن از دیوار خانه مردم نیست.کار دولتی هم ندارم که با اختلاس روزگار بگذرانم.رقت قلب من هم مانع از این می شود که با زورگیری و ترساندن زن و بچه مردم یک لقمه نان در بیاورم.پیش خودم گفتم که شما که با ریز و درشت خلاف ها و خلافکاران آشنا هستید شاید بتوانید راهی پیش پای من بگذارید که هم پول خوبی تویش باشد و هم مردم بی گناه خیلی اذیت نشوند.در عوض من هم قول می دهم به مجرد انجام عمل خلاف و پس از اینکه اوضاع خانه را سامان دادم زحمت دستگیری را به شما نداده و برای تمام مدتی که می فرمایید در خدمتتان باشم!"

رییس کلانتری قلم و کاغذ خواسته و پس از اینکه روی کاغذ چیزی نوشت، آن را در اختیار مرد قرار داد:

"اگر به این آدرس بروی کارت را راه خواهند انداخت!"

مرد تشکر کرده و پس از اینکه پرسان پرسان و با خرج ته مانده پولش جهت انجام ایاب و ذهاب با تاکسی و اتوبوس ، ادرس را یافت با تابلوی بزرگ "آسایشگاه روانی" مواجه شد!