کجای اعمال قانون سخت است؟!

برخی افراد برای اینکه بهتر زندگی کنند دست به تخلف می زنند و شماری از اشخاص برای اینکه زندگی کنند سر از اعمال خلاف قانون در می آورند.به عبارت دیگر، در حالی که رسیدن به رفاه بیشتر موجب می شود که بعضی آدم ها از راه راست منحرف شوند، کسب نیازهای اولیه و اساسی است که شماری از انسان ها را مجرم می نماید.
مجریان قانون معمولا کاری به دلایل وجودی جرم ندارند و بنابراین بی توجه به عامل یا عوامل زمینه ساز جرم، هر مجرمی که در بالای خانه مردم باشد را پایین کشیده و جهت ادای توضیحات ضروری همراه می برند.در کنار اینان افراد زیادی هستند که به سختگیری اعتقاد داشته و "قانون که پیاده شود حساب کار دست همه خواهد آمد" می گویند.
خوشبختانه افراد با اعتقاد مورد اشاره تمامی آدم های جوامع گوناگون را تشکیل نمی دهند و اشخاصی هستند که در حالی که به دیده شماتت و سرزنش به مرفهین خلافکار نگاه می کنند، با دیده دلسوزی چشم به آنانی که فقط به خاطر زندگی کردن، خویشتن را مجرم نموده اند می دوزند.
با این حساب اصلا تعجب آور نیست که کتاب "بینوایان" از معروفترین کتاب هایی که در سراسر جهان به فروش رسیده است باشد، زیرا نویسنده این کتاب همانند بسیاری از انسان ها فقط به وقوع جرم نپرداخته و ضمن کندو و کاو عواملی که موجب دزدیدن نان می شود به همگان نشان داده که در صورت بستر سازی مناسب و نشاندیدن آدم ها در جاهای واقعیشان می توان در عوض پر کردن زندان ها و سرویس دهی به زندانیان، مردم را به مقدار بیشتری از خدمات شهری افراد لایق و توانمند بهره مند نمود.
خوشبختانه امروزه نوع نگاه هوگو به ژانوالژان و بیان اینکه "یک نان دزد نباید به پانزده سال زندان محکوم شود" طرفداران و هواخواهان پر و پا قرصی در سراسر جهان یافته است و روی این حساب ضمن اینکه بسیاری از افراد به نتیجه "بسیاری از قوانین مشکل ساز هستند" رسیده اند، مجریانی هم پیدا می شوند که جهت اعمال قانون روح قانون را مهمتر از جسم آن بگیرند.
به عنوان مثال در حالی که اتومبیل های امدادی می توانند از خط ویژه اتوبوس ها تردد نمایند و ماشین های شخصی در صورت استفاده از این خط دچار جریمه سنگین می شوند، شماری از مامورین راهنمایی و رانندگی با مشاهده متخلفی که مریض بد حال خویش را با استفاده از خط ویژه به بیمارستان می رساند دست به جریمه او نزده و به درستی در باره اتومبیل عبوری "الان حکم آمبولانس را دارد" می گویند.
با همه این ها باید انصاف داده و پذیرفت که "بینوایان" با همه خواندنی ها و تاثیر گذاری هایش نمی تواند روی شماری از افراد موثر واقع شود، زیرا آن ها با بیان "قصه است و محال است در عالم واقعیت وجود خارجی پیدا کند" سعی و تلاشی چشمگیر به خرج می دهند تا از تحت تاثیر قرار گرفتن خود توسط این داستان آموزنده ممانعت و خودداری به عمل آورند.
آدم های منصف خوب می دانند که "هرگز چنین نیست" و در دنیای واقعی هم افرادی یافت شده اند که با کمک به همنوعان خویش در پیدا کردن راه راست، زندگی به مراتب بهتری را ارزانی گمراهان و معتقدین به "هیچ کس به فکر آدم نیست" نموده اند:
مرحوم قوام (ره) شب دهم بعد از منبر تشریف آورده بودن بیرون. خانمی با وضع زننده ای اون طرف خیابون ایستاده بوده. مرحوم قوام به مریدهاشون می گن برید ببینید چرا اونجا ایستاده؟ می گن آقا در شأن شما نیست. آقا اصرار می کنن که برید. ازش می پرسن، می گه برای امرار معاش این کار رو می کنم.
آقا پاکتی از جیبشون بیرون میارن می گن: من ده شب اینجا منبر رفتم، نمی دونم چقدره اما این پاکت رو بگیرید و تا زمانی که پولش تموم نشده ازش استفاده کنید و عوضش بیرون نیاید...
چندین سال بعد که مرحوم قوام به کربلا مشرف شده بودن یه خانم پوشیه زده از اون طرف خیابون به سمتشون میره و سلام می کنه و میگه من رو می شناسید؟ من همون خانمی هستم که اون پاکت رو به
من دادید. اون پاکت زندگی من رو عوض کرد و من رو به کربلا کشید. حالا هم ساکن کربلا هستم.
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.