معیارهای دوگانه زندگی؟!

1-بالاخره طاقت راننده اتوبوس طاق شد و او با فریاد زدن بر سر خانم مسن چنین گفت:"اینجا ایستگاه نیست که نگه دار!نگه دار! راه انداخته ای"
خانم مسن با لهجه شیرین آذری و با صراحت لهجه ای مثال زدنی که از دیگر سرنشینان و ته نشینان اتوبوس ساخته نبود، پاسخ آقای راننده را چنین داد:"چطور موقع سوار کردن همه جا ایستگاه است و هر جا دلت می خواهد مسافر سوار می کنی!موقع پیاده کردن طرفدار قانون شده ای و فقط در ایستگاه می ایستی؟!"
2-مردی که به نظر می رسید از اهالی افغانستان باشد پس از ورود به بانک به سراغ متصدی رفته و از او تقاضای 15 میلیون تومان وجه نقد رایج مملکتی را نمود.
متصدی در جواب, "اینقدر پول نقد نداریم" گفته و در دنباله اضافه کرد که "مشتری" می تواند در عوض پول نقد, چکی که پول را از بانکی به بانک دیگر منتقل می کند, تحویل بگیرد!؟
نگارنده که از نزدیک شاهد ماجرا بود ضمن متاسف شدن، خنده اش گرفت(از این احساسات دوگانه برای ما ایرانی ها کم پیش نمی آید و برای همین است که بیشتر ما "اهل طنز" تشریف داریم!)
واقعیت این است که معلوم بود "مشتری" در هنگام عقد قرارداد بانکی، خانه و ماشین و چیزی در این مایه ها تحویل بانک نداده که حالا مجبور باشد با اخذ معادل غیر ریالی آن ها راضی بشود.از این گذشته، مگر وقتی "مشتری" جهت باز کردن حساب عباراتی در مایه "این مقدار زیاد است!لطفا کمتر بدهید!" می شنود که می باید در هنگام دریافت پول خودش, منطقی بوده و با جمله "این مقدار پول نداریم" به راحتی آب خوردن کنار بیاید.
علاوه بر این ها اصولا مراجعه به بانک ها به خاطر اینکه بانک ها امانتداران خوبی هستند و ضمن نگهداری از اصل و فرع پول، آن ها را به موقع و وفق قرارداد منعقده , جوری که مشتری می خواهد, تحویل می دهند صورت می گیرد، چرا که در غیر اینصورت و در صورت عدم تحویل پول لازم و ضروری، گفتن "نداریم!" نیاز به این همه "سرعت" و دقتی" که مایه فخر و مباهات اغلب قریب به اتفاق بانک های خصوصی و دولتی است، ندارد!؟
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.