گفت:برای خودش پیرزنی است و شیرین پنجاه سال را دارد!"

از آنجا که پنجاه و اندی سال از خدا عمر گرفته بودم و قرار بود در این پنج روزه دریابم دلخور شده و تصمیم گرفتم "این چه حرفی است می زنی" را بر زبان بیاورم.

با این حال وفق عادت مالوف که سعی دارم اتفاقات را منطقی و نه احساسی ببینم به این نکته فکر کردم که آیا اصولا یک آدم پنجاه ساله را می توان پیر به حساب آورد.

برای پاسخگویی در درجه اول از حافظه کمک گرفته و وارد سال های بسیار دور شدم:

آن موقع ها به زور سی سال را داشتم.با این وجود در اتاق کار از دیگران بزرگتر بوده و یک پا پیشکسوت به حساب می آمدم.

از آنجا که در اتاق کار ما هم همانند اکثر قریب به اتفاق محیط های اداری صحبت های غیر اداری بیش از حرف های کاری رد و بدل می شد دو تن از همکاران که ده سالی از من کوچکتر بودند بحث سن و سال را پیش کشیده و سعی کردند بی اطلاع از سن شناسنامه ای یکدیگر،کوچکتر بودن خود را به رخ طرف مقابل بکشند.

صحبت دو همکار به درازا کشید و تنها وقتی یکی از آن ها "تو از بابا بزرگ من هم بزرگتری" گفت یکی از آن دو متوجه حضور من گردید.

از آنجا که او فقط قصد گرفتن حال طرف مقابل را داشت و بد می دید که نفر سومی را آزرده خاطر نماید با سوال از سن و سال من خواست متوجه گردد که بهتر است بحث را ادامه دهد یا دنبال نمودن آن را به زمان و مکان مناسب موکول نماید.

چون در اینگونه موارد دوست ندارم قضیه را جدی تلقی نمایم لبخندی زده و در پاسخ گفتم:"با توجه به سن وسال شما که به تازگی در جریان آن قرار گرفتم قطعا من فقط می توانم یک فرد مرحوم محسوب شوم!"

موضوع مطروحه کاملا بیانگر این است که بالا و پایین بودن سن و سال یک امر نسبی است و لذا این امکان وجود دارد که شما در اوج جوانی در مکان نامناسبی قرار گرفته و فقط تحت نام "بابا بزرگ" شناخته شوید.

از این گذشته با وجودی که به میمنت شرایطی که آدم ها در آن قرار می گیرند و ژنتیکی که آدم ها را همیشه جوان یا از بدو تولد پیر می نمایاند و پیشرفت های فناوری که باعث می شود آدم های کم بضاعت سن و سال واقعی خود را نشان دهند اما افراد پر مایه هر روز جوانتر از دیروز گردند نباید با حدس زدن سن و سال دیگران خود را "پرت" معرفی نماییم، ما ایرانی ها به شدت عادت داریم با تخمین سن و سال دیگران از آن ها نوجوان،میانسال و یا پیر مرد و پیر زن بسازیم.

در این باب تعریف یک خاطره از یک دوست نیز می تواند کاملا شنیدنی باشد:

راننده با عقبی ها از سال هایی سخن می گفت که من وجود خارجی نداشتم(از شما چه پنهان!وجود داخلی هم نداشتم)

در میانه صحبت و وقتی راننده از چیزی سخن به میان آورد که حافظه عقبی ها در یادآوری آن دچار مشکل بود او با نگاهی به من(که خیلی بیش از سن و سال واقعی نشان می دادم) و آینه توضیح اساسی زیر را داد:"شماها یادتون نمیاد اما آقا می داند من چه می گویم!"

قطعا از اینجور اتفاقات برای خیلی ها می افتد و لذا کاملا طبیعی است که دو خواهر با اختلاف سنی کم و ظاهر کاملا متفاوت ، مادر و دختر جلوه کرده و نزد مغازه دارهایی که بر خلاف سابق به جوانتر ها احترام بیشتری می گذارند به یک گونه تحویل گرفته نشوند.

با این حساب و وقتی نه تعریف علمی و اجتماعی نوپا،نوباوه، نونهال،کودک،نوجوان، جوان،میانسال و کهنسال را می دانیم و نه بی اطلاع از سن شناسنامه ای(که برخی به درستی آن را فقط یک عدد می دانند) افراد می توانیم سن ایشان را حدس بزنیم چه اصراری داریم که از ادای خانم و آقا(که حتی کودکان را خوشحال اینکه تحویل گرفته شده اند می نماید) طفره رفته و با پیرمرد و پیرزن خطاب کردن مردم، آن ها را ناراحت اینکه "واقعا این سنی به نظر می آیم؟" نماییم!

آیا واقعا بهتر نیست کار نامگذاری افراد بر مبنای سن و سالشان از میان افراد معمولی جامعه رخت بر بسته و به رسانه ها و متصدیانی که هم تعریف علمی و اجتماعی اصطلاحات مورد اشاره را می دانند و هم از سن و سال شناسنامه ای افراد اطلاع کافی دارند محول شود؟

از این گذشته بزرگی و کوچکی آدم ها خیلی ربطی به سن و سالشان ندارد و لذا توجه بیش از مقدار لازم به سن و سال در سرزمین های پیشرفته جای خاصی برای خود دست و پا نکرده است.

می گویند مردی رو به دیگری کرده و می گوید:"آیا در سرزمین شما هم مردان بزرگی متولد شده اند؟"

او به سادگی پاسخ می دهد:"خیر!در سرزمین من فقط بچه های کوچک متولد می شوند!"

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد