تازه بازی فوتبال را تمام کرده و شلوارهایمان را تعویض کرده بودیم که متوجه نیست شدن شلوار ورزشی خود شدم.با نگاهی اجمالی به اطراف متوجه شدم که شلوار نازنینم راه خود را کج کرده و سر از زیر بغل یکی از دوستان صمیمی در آورده است!

علیرغم اینکه فوق العاده خجالتی هستم،شلوار را چیزی که بتوان به سادگی از خیرش گذشت ندیدم.با این حساب بود که به دوست ، نزدیک شده و از او سوال اساسی "این شلوار کیست؟" را پرسیدم.

دوست صمیمی لبخند ملیحی زده و پس از بیان "صدایش را در نیاور!" توضیح داد که کسی شلوار ورزشی او را برده و او هم دارد شلوار ورزشی یکی دیگر را می برد.

با این توضیح بود که مجبور شدم با بیان "آنی که شلوارش را داری می برم منم" نسبت به مال خود کردن شلوار مسروقه اقدام نمایم!

درست است که ماجرای شلوار اتفاقی که برای همگان روی دهد نیست، اما نمی توان کتمان کرد که اگر شلوار را برداشته و مثلا جای آن پول کهنه و پاره بگذاریم موضوع جنبه همگانی و عمومی پیدا می کند.

فکرش را بکنید!دستتان را پس از خروج از تاکسی باز کرده و مشاهده می کنید که در میان اسکناس های 1000 تومانی و 2000 تومانی سالم یک اسکناس پاره 500 تومانی که کسی خریدار آن نخواهد بود هم پیدا می شود.معلوم است که کمتر کسی سعی خواهد کرد با قرار دادن این پول در صندوق صدقات و یا دست پینه بسته یک متکدی کاری کند که پول فاقد قابلیت خرج ، ارزش واقعی خود را دشت کند.این نیز تقریبا نامحتمل است که فرد با حضور در بانک و مدت ها معطلی بخواهد جواب سوال "چقدر می ارزد؟" را گرفته و ثابت کند که برای پول ملی کشور ارزش و اهمیت فوق العاده قائل است.

در عوض بیشتر افراد جامعه با نگاه به ضرب المثل جدیدالتاسیس "بهتر است باد آورده را باد ببرد" تلاش و کوشش می کنند که برای خرج پول های مورد اشاره شب تاریکی که چشم چشم را نمی بیند انتخاب کرده و یا راننده ای که به علت شدت تعجیل درست و حسابی به پول های دریافتی نگاه نمی کند را سوژه قرار دهند.از سوی دیگر جاسازی پول پاره در میان پول های سالم روشی شناخته شده است که دست بالا برای آدمی شرمندگی توام با ادای "حواسم نبود!" و "اصلا ندیدمش!" را به همراه می آورد.

اینکه این روزها بسیاری از مردم از گرانی های کمر شکن شکوه کرده اما با آن ها کاملا کنار آمده اند این است که آن ها خوب می دانند بهترین چیزی که در مبارزه با گرانی ها جواب می دهد این است که با بالا بردن قابل ملاحظه قیمت فروش کالاهای خود و یا افزایش قابل تامل خدماتی که ارائه می دهند این را به آن در کرده و در این میان سودی بیشتر حاصل نمایند.

با این حساب است که تعلیم و تربیت های مدرسه ای و دانشگاهی و مهدکودکی نیز در عوض اینکه در حال تلاش برای اصلاح وضع موجود باشند تغییر موضعی آشکار داده و سعی دارند در عوض "دست در دست هم دهیم به مهر      میهن خویش را کنیم آباد"، "هیچ کس به فکر آدم نیست" را در جامعه جا انداخته و با ایجاد تناسب بین پولی که می گیرند و آشی که برای بچه ها می پزند والدین گرامی را فقط بعدها مطلع میزان روغنی که روی آش ها خواهد ماسید نمایند!!!؟

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد