قاضی زاده هاشمی با باز کردن سر شوخی با دردمندی که اصلا و ابدا حوصله شوخی ندارد به بهترین نحوی سه گانه وزیر آموزش و پرورش،علی مطهری و وزیر بهداشت را تکمیل نمود.

در اینکه عملکرد غلط آقای وزیر جای کوچکترین دفاعی از ایشان را باقی نمی گذارد، جای این سوال وجود دارد که چرا دور و بری ها و آن هایی که از نزدیک شاهد ماجرا بودند در عوض اخم و تخم و سکوتی که وزیر را متوجه اشتباهش نماید خنده و شادی پیشه کرده و مرد مشکل دار را به فکر "هیچکس درک نمی کند" فرو بردند.

ما اگر ضمن پذیرش "مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد"، دوکراسی را "خوشحال کردن بیشتری ها به بهای ناراحت ساختن کمتری ها" بگیریم، کار زشت آقتی وزیر را کاملا "توجیه پذیر" خواهیم دانست.

به عبارت دیگر، آقای وزیر می تواند سر راه محل کار تا منزل با چرتکه اندازی به اینکه "یک نفر را رنجانده و خیلی ها را خوشحال کردم" فکر نموده و راضی از اینکه "ارزشش را داشت" گردد.

از این گذشته، درست است که نگارنده به هیچ عنوان "ما خودمان قبول کردیم که اینجور زندگی کنیم" را قبول ندارد، با مشاهده هموطنانی که یک نوع حرف می زنند و نوع دیگر عمل می کنند در اندیشه اینکه شاید بزرگان خیلی هم بیراه نگویند فرو می رود.

به تمام این ها باید این نکته را افزود که حرف فقط هنگامی در جایش می افتد که در زمان و مکان مناسب ایراد شود.به این ترتیب پر واضح است که هزاران "لایک" که نثار "خودت بمال" شود هم به اندازه "حق ندارید که به درد و رنج مردم بخندید"ی که در حضور وزیر بهداشت بیان شود ارزش و اهمیت نداشته و نخواهد توانست دکتر قاضی زاده را مجاب اینکه "دیگر تکرار نشود" نماید.

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد