"گوشه و کنایه" در زندگی ما ایرانی ها جایگاهی ویژه دارد زیرا ما از کودکی می آموزیم که برای اینکه نزد دیگران "بد" معرفی نشویم باید صراحت و رک گویی را کنار گذاشته و برای بیان مقصود از گوشه و کنایه مایه بگذاریم.قطعا فایده این کار این است که آدمی ضمن زدن حرف دل هم می تواند بعدها ادعای من چیزی نگفتم را نماید و هم قادر است در آینده حرف حسابی منظورم چیز دیگری بود را بر کرسی بنشاند.

"گوشه و کنایه" زدن سلاح خوبی برای افراد به حساب می آید زیرا اگر مخاطب در مقام جواب بر نیاید بعدها متهم به حرفی برای گفتن نداشت می گردد و چنانچه پاسخ کنایه زن را بدهد حکم گربه دزدی را پیدا می کند که چوب را برایش بلند کرده اند.

اتفاقا مشکل اصلی "گوشه و کنایه" همین است، زیرا چنانچه ارتباطات یکطرفه گردند و افراد حکم معلمی که درس می دهد و درس نمی گیرد و داوری که بی آنکه گوش دهد حکم صادر می کند پیدا کنند جامعه دچار تمام مشکلات و معضلاتی که از نبود گفتمان نشات می گیرد خواهد شد.

با این حساب، از عمده وظایف مسئولین و دولتمردان این است که بکوشند افراد مختلف جامعه را جوری که حرفشان را رک و راست بزنند بار بیاورند نه اینکه به تاسی از ایشان خود نیز در دام کنایه گویی افتاده و مردم عادی را وادار نمایند که از میان انبوه حرف هایی که آن ها می زنند و کسی از آن ها سر در نمی آورد یکی دو گوشه و کنایه حسابی و به درد بخور را هم استخراج نمایند.

از این بدتر این است که مسئولین و دولتمردان آنچنان دچار بدبینی مفرط شده و هر حرف و سخن زده شده را گوشه و کنایه به حساب بیاورند که روی سخن تمامی کلام های نثار "در" شده را متوجه "دیوار" ببینند!

با این حال باید پذیرفت که از این بدتر هم پیدا می شود و آن این است که مسئولین و دولتمردانی که عمرا در باغ گوشه و کنایه و متلک نیستند به علت سر و کار داشتن با شبکه های اجتماعی مجازی و اینکه خیلی ها یک حرف عادی را گوشه و کنایه به حساب آورده اند ترجیح می دهند برای اطلاع دیگران ، که خوب از گوشه و کنایه سر در می آورند ، یک حرف و سخن عادی را هم گوشه و کنایه به حساب بیاورند.

ایراد عمده این کار این است که در عوض اینکه خواص کار رهبری عوام را عهده دار شوند عوام نحوه هدایت خواص را تعیین می کنند و این همان عاملی است که در عوض پیشرفت و ترقی عقب ماندگی را نصیب افراد یک جامعه می نماید.

نمونه بارز این قضیه را می توان در نوحه خوانی یزدی ها که هر ساله در شهر یزد برگزار شده و با ابداعات جدید آن هایی که اهل نوحه نبودند را هم به شنیدن صدای دلنشین عزیزان نام نبرده می کشانید و اتفاقات خوبی را برای جامعه رقم می زد مشاهده کرد.

جای تاسف است که مسئولین محترم در عوض متوجه شدن اینکه جوان ها را با چه جور نوحه هایی می توان تشویق کرده و به هیات های عزاداری کشاند تنها به "عجب چیزی می گویند!" توجه نموده و بی آنکه از خود سوال اساسی "مگر چه چیزی می گویند؟" را مطرح سازند بر آن شدند که با تعطیل کردن مراسم اینچنینی هر چه سریعتر قال قضیه را کنده و به مسئله پیش آمده(اصلا مسئله ای پیش آمده!؟) به نحو احسن(یا احسنت!) خاتمه دهند!!؟

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد