شاید شما هم ماجرای مردی که در چاله افتاد را شنیده باشید.اگر چنین نیست بد نیست بدانید که در یکی از کشورهای غربی مردی با گذر از حفاظ امنیتی خود را به چاله رسانیده و داخل آن می افتد.نکته اینجاست که مرد اصلا و ابدا قصد آزاررسانی به خویشتن را نداشته و فقط به این دلیل که چاله را به غلط نقاشی سه بعدی تصور کرده است پای در یک فضای خالی که سقوط او را رقم زده است گذاشته است!

اینکه مرد چرا دچار اشتباه فاحش اینچنینی شده است بر همگان واضح است.قطعا او در سرزمینی میزیسته است که تعداد نقاشی های سه بعدی از تعداد چاله ها خیلی بیشتر است و بنابراین بیشتر مردم بیشتر چاله ها را نقاشی سه بعدی می پندارند.

بنابر آنچه گفته شد کاملا طبیعی است که در کشور ما که چاله های زیادی در قید حیات هستند و حفاظ امنیتی و ایمنی هم ندارند کمتر کسی دچار اشتباه شده و به جز در روزهای شدیدا برفی و بارانی که چشم چشم را نمی بیند(البته این روزها چشم چنین روزهایی را هم نمی بیند!) پا روی چاله می گذارد

نکته جالب توجه این است که ما با بزرگتر از چاله ها که بر خلاف چاله ها خطرناک بوده و اتفاقات بدی را برای مردم خوب سرزمینمان رقم می زنند هم کاری نداشته و اجازه می دهیم که کارشان را بکنند.

به عنوان نمونه این روزها پلی در اصفهان بسیار معروف شده است,زیرا بر خلاف برخی از پل های کشورهای غربی که معروفیت خود را از میعادگاه عشاق بودن گرفته اند, به دلیل اینکه خیلی از آن هایی که خیال خودکشی دارند از بالای آن خود را به پایین پرت می کنند در میان پل های ایرانی شهرتی به هم زده است.

تاسف بار است که در حالی که بیشتری ها از ماجرا اطلاع یافته اند هیچ خبری از ایجاد حفاظ ایمنی یا امنیتی در حول و حوش پل یاد شده نیست و کسی هم تاکنون به فکر نیفتاده تا با روانه کردن آمبولانس و روانشناس و روانپزشک و دیگر نیروهای امدادی به شهروندان اصفهانی "ما هوایتان را داریم" را خبررسانی نماید.

می گویند مردی در کنار چاله ای ایستاده و مدام با خود "شد هفت تا!شد هفت تا!شد هفت تا!" می گفت.

مردی دیگر سر رسیده و به او "چه چیز را میشماری؟" می گوید.

مرد اولی جواب می دهد:"خودت نگاه کن"

وقتی مرد سرش را خم می کند تا از خبر داخل چاله مطلع گردد مرد سومی سر رسیده و با هل دادن موجبات سقوط فرد کنجکاو به داخل چاله را مهیا می سازد!

پس از وقوع این امر مرد اولی حرفش را تغییر داده و مدام "شد هشت تا!شد هشت تا!شد هشت تا!" می گوید.

با این حساب ظاهرا بسیاری از مسئولین و متصدیان امور کشور ما بی آنکه کاری به اتفاقات دور و بر و دور از بر خویش داشته باشند فقط در امور آمارگیری و آمارگویی مشغول انجام وظیفه می باشند!