حروف کلمات را می سازند،کلمات عبارات و جملات را بوجود می آورند و عبارات و جملات تشکیل دهنده متون هستند.

با این حساب اگر معنی کلمات به درستی درک نشود،عبارات نامفهوم بوده و متون نیز قادر نخواهند بود "خواندنی" و "درک کردنی" به حساب بیایند.

برادر زاده ام تازه شروع به حرف زدن کرده بود و به این مناسبت "صندوق پستی" را به اشتباه "صندوق پشتی" می گفت.

قطعا دلیل این کار این بود که چون معنی پست را نمی دانست یا گمان می کرد که کلمه را اشتباه شنیده و یا فکر می کرد که ما بزرگترها آن را غلط به کار می بریم.

البته از خوش اقبالی های "باران کوچولو" این بود که صندوق پستی در پشت خانه قرار گرفته بود و یک جورهایی صندوق پشتی هم به حساب می آمد!

نکته جالب توجه این بود که دختر کوچولوی اخوی دستور زبان فارسی را هم علمی تر از بزرگترها فرا گرفته بود و به این دلیل در عوض به کار بردن افعال امری "در را باز کن" و "در را ببند"، "در را باز کن" و "در را بسته کن" می گفت!

نگارنده در استفاده صحیح از کلمات بیست سالی از برادرزاده عقب افتاد و برای همین تنها در دوران دانشکده بود که سوال اساسی "چرا خلاصه کردن را تلخیص می گویند و تخلیص نمی گویند؟" را از استاد ادبیات پرسیدم.

اینکه در هر دهه یک یا چند کلمه که بارها و بارها مورد استفاده قرار داده بودم توجهم را جلب نماید برایم کاملا عادی شده بود و به خاطر همین تنها چند روز پیش بود که "موهایم کم پشت شده است" را بسیار جالب توجه یافتم.

جواب این سوال که "رو و پشت مو کجاست؟" به اندازه کافی سخت است و لذا اینکه فرد کم مو بتواند کمی و زیادی پشت موهایش(دقت کنید که با پشت سر فرق دارد!) را تشخیص دهد جز از پس هموطنان عزیز ما بر نخواهد آمد!

نکته اینجاست که نگارنده از آن هایی است که عاشق بازی با کلمات است و با این حساب می تواند حدس بزند که دیگران تا چه اندازه نسبت به معنی و مفهوم کلمات بی دقت بوده و یا آن ها را در جایی که جایش نیست مورد استفاده قرار می دهند.

لذا وقتی ما کلمات را طوطی وار و وفق عادت و بی آنکه معنی و مفهوم درستشان را بدانیم به کار می بریم، چرا باید متعجب این باشیم که زن و شوهرها از حرف هم سر در نمی آورند یا رییس و مرئوس با زبانی که طرف مقابل با آن بیگانه است سعی در برقراری ارتباط با یکدیگر دارند.

قطعا در فقدان زبان مشترک بالادستی ها و پایین دستی ها، آن ها با یکدیگر به مشکل خورده و هر دو گروه معلمین و آموزگارانی که زدن دو کلمه حرف حساب را یادشان نداده اند را متهمین ردیف اول جر و بحث ها و درگیری ها و یقه گیری های ایجاد شده خواهند دانست.

آن ها کاملا درست می گویند ، اما بی انصافی است که معلمین و آموزگاران را در مشکلات ایجاد شده برای نسل های بعد مقصر قلمداد نموده و به گزینش ناجور و حقوق و مزایای پر از کم و کسری ایشان اشاره ای نداشته باشیم.

می گویند وقتی پزشکان آلمانی سراغ خانم مرکل رفته و از او سوال می کنند که چرا درآمد ایشان باید از معلمین کمتر باشد جواب " نباید انتظار داشت که کسانی که از افراد معمولی پزشک ساخته اند کمتر از دست پروردگان خود حقوق بگیرند" را دشت می کنند.

این در حالی است که ما ایرانیان انتظار داریم که معلمین تنها اقشاری که "علم بهتر است از ثروت" را جدی می گیرند بوده و با بی توجهی کامل به اوضاع و احوال مالی و معیشتی خویش ، از نی قلیان های اقتصادی انتظار داشته باشند که فربه های فرهنگی تربیت نمایند!

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد