راهیابی "دونالد ترامپ" به کاخ سفید بسیاری از مردم جهان را نگران "امریکایی ها فرق دارند" نموده است.

شاید اگر "ترامپ" به دلیل علاقه مفرط به "جنس مخالف" رای بیشتر مردم ایالات متحده را از آن خود می نمود می توانستیم بر ایده فوق صحه بگذاریم.
این در حالی است که بخوبی آگاه هستیم که بیشترین اقبال امریکایی ها به "دونالد ترامپ" به اهل بزم بودن و.ی ارتباطی نداشته و بیشتر به دو مشخصه و ویژگی بارز و مثال نزدنی دیگر او که "نژاد پرستی" و "جنگ طلبی" است باز می گردد.

مسلم است که خصیصه های فوق را نمی توان مشخصه های ارزشمندی به حساب آورد که دارندگان آن ها می توانند به ایشان افتخار نمایند.با این وجود اگر ویژگی های بالا به همراه داشتن پیش شرط هایی , در دولتمردان دیگر کشورها هم موجود باشند بعید نیست آن ها هم همانند "ترامپ" , دوست داشتنی محسوب شده و قادر به دست گرفتن سکان هدایت یک کشور گردند.

دو ویژگی "نژاد پرستی" و "جنگ طلبی" ترامپ می تواند مبین "او بیش از هیلاری هوای امریکایی ها را دارد" معنا دهد و شاید همین تعبیر و تفسیر است که موجب شده بیشتر اهالی ایالات متحده به "دونالد ترامپ" روی خوش نشان بدهند.

برای تشخیص اینکه "امریکایی ها با بقیه فرق ندارند" بد نیست خود ما ایرانی ها که از "نژاد پرستی" به شدت بدمان می آید را در نظر بگیریم.

حال فرض کنید که یکی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری کشورمان با شعارهایی از قبیل "ایران برای ایرانی" و " با اخراج اتباع غیر مجاز کشورهای همسایه بیکاری را در سراسر کشور از بین خواهم برد" وارد گود شده و بخواهد برای خود رای جمع نماید.

در چنین حالتی قطعا عده ای که معتقد به برابری حقوق تمامی انسان ها هستند در برابر او واکنش منفی نشان خواهند داد اما اصلا عجیب نخواهد بود که بیشتری ها با بیان "دمش گرم" و "بالاخره یک نفر پیدا شد که دو کلمه حرف حساب بزند" به استقبالش شتافته و "ملی گرایی " او را مورد تحسین قرار دهند.

جالب است که آدم های اینگونه ,عدم پذیرش مسلمانان در خاک امریکا و اخراج مهاجران غیر قانونی را از ایرادات عمده "ترامپ" دانسته و به همین دلیل در باره رییس جمهور ایالات متحده "عجب آدمی است" را بر زبان رانده اند.

از طرف دیگر در حالی که بیشتر مردم دنیا مدعی بیزاری از انسان های جنگ طلب می باشند به حکام و فرمانروایان خودشان که خاک کشورهای همسایه را به کشور خویش پیوند داده اند و یا با غارت سرزمین های دور و نزدیک دیگران,مردم کشور خویش را به رفاهی فزونتر راهنمایی کرده اند افتخار کرده و ایشان را سزاوار قدردانی بایسته می دانند.

در این باب در حالی که بیشتر مردم ایران با احترام و افتخار از زمانی که "نصف دنیا مال ما بود" سخن می گویند کمتر کسی از میانشان پیدا می شود که در باره اینکه "آیا اصولا ما حق اینکه نیمی از جهان را داشته باشیم را دارا بودیم؟" سخن به میان می آورد.

نکته حائز اهمیت این است که ما حتی وقتی کوروش را به جهت پیام آور حقوق بشر بودن شایسته احترام می گیریم فراموش نمی کنیم که بخش عمده ای از چنین احترامی از اقتدار کوروش بزرگ نشات می گیرد و بنا بر این اگر خدای نا کرده کوروش دست بالا فرمانروایی بیست سی هزار نفر را عهده دار می بود امروزه نه در تاریخ نامی از وی موجود بود و نه مردم کشورمان در باره اش جز "حرف یک نفر دیگر را بزنید" می گفتند.

در این حال آیا اگر مردم یک کشور بدانند که رییس جمهور جنگ طلبشان آنقدر باهوش است که بی گدار به آب نزند و تنها در نبردهای پیروزی بخش پای به میدان بگذارد آیا می توان بر ایشان خرده گرفت که یا برای مال و منال دیگران است که تره حسابی خرد کرده اند و یا می خواهند به برکت تصاحب زمین های دیگران و نشستن بر سر سفره کشورهای دیگر بهتر از آنی که تاکنون زندگی می کرده اند روزگار بگذرانند؟!