شاید تنها بر مبنای سخن یکی از بزرگان  و مشاهیر که دروغ را به سه دسته دروغ,دروغ کثیف و آمار تقسیم کرده بود بتوان پیروزی ترامپ بر کلینتون را توجیه نمود!

با این حال همانطور که برای بیشتر ما ایرانی ها زندگی پس از برجام مهمتر از زندگی قبل از آن است امریکایی ها نیز اینک باید در پاسخ به پرسش "با امریکایی با ترامپ چه باید بکنند؟" به سر ببرند.

جالب این است که بسیاری از امریکایی ها به پرسش فوق به شیوه ایرانی های زمان احمدی نژاد پاسخ گفته و با بیان "این سرزمین دیگر جای زندگی نیست" آنچنان به سایت مهاجرت کانادا هجوم آورده اند که سایت نامبرده چاره را جز خروج از دسترس نیافته است!

اما سوال اساسی اینجاست که چرا امریکای مهاجر پذیر با یک انتخابات معمولی که ریاست جمهوری آن به شیوه سنتی مابین دموکرات ها و جمهوری خواهان دست به دست می شود اینچنین دچار تغییر شده و از ماهیت مهاجر پذیری به کشوری که خیلی از مردمانش می خواهند در بروند تغییر شکل داده است؟

جواب این است که این انتخابات هیچ چیزش به دیگر انتخابات ایالات متحده مانند نبود و تعجبی ندارد که ماجراهای پس از انتخابات آن نیز شبیه جریانات بعد از انتخابات گزینش های قبلی نباشد!

جدا از نظر سنجی ها یی که پس از انتخابات معلوم شد که نمی توان برایشان ارزش و اعتباری قائل شد شیوه مناظرات کلینتون-ترامپ نیز اصلا بگونه ای نبود که احتمال "اینها قرار است بعد از انتخابات با هم کار کنند" را در اذهان امریکایی ها ایجاد نماید.

در مناظرات همه امریکایی ها دیدند که دو طرف تا چه حد بی خیال حریم شخصی یکدیگر شده و آن را مورد تاخت و تاز و دستمالی قرار دادند!(منظور دقیقا حریم شخصی است!)

لجن مالی شخصیتی مناظرات به گونه ای بود که حتی جان کری در مورد آن "نمی پسندم" را بر زبان آورد و به گونه ضمنی خواستار آن شد که مناظرات اخلاقی تر جلو برود.

همه اینها در حالی اتفاق افتاد که امریکایی ها برای سال های طولانی مراعات حریم شخصی یکدیگر را بهانه ای برای استهزای مردمان دیگر نقاط دنیا که برای حریم شخصی هم ارزش کمی قائلند قرار می دادند و بسیاری از مهاجران را به دلیل "آنجا برای حریم شخصی آدم ها ارزش قائلند" راهی کشور خویش می نمودند!

علاوه بر این "امریکایی ها خودشانند" از عوامل مهمی بود که باعث می شد بسیاری از مردم بی ریای دنیا که دوست دار "خودشان بودن " بودند جلای وطن کرده و سر از سرزمینی که آدم می تواند خودش باشد در بیاورند!

بی اعتباری نظر سنجی ها ثابت کرد که یا آنهایی که نظر سنجی می کنند اهل شیله پیله شده اند و برای آنکه آنی که می خواهند را به کاخ ریاست جمهوری بکشانند نظرات اخذ شده را وارونه جلوه می دهند و یا مردم امریکا که حفظ منافع شخصی خود را در راهیابی ترامپ به کاخ سفید می دیدند اما رویشان نمی شد "از این آدم زنباره نژاد پرست که مایل است دنیا را به خاک و خون بکشد خوشم می آید" را بر زبان بیاورند یک جورهایی شبیه اعضای محترم شورای شهر تهران که موجبات شهرداری دکتر قالیباف را فراهم نمودند رفتار کرده اند!

به این ترتیب است که با رنگ باختگی شعارهای "در امریکا به حریم شخصی آدم ها احترام می گذارند" و "آنجا آدم ها خودشانند" اخلاق امریکایی به شدت رو به افول گذارده و آن هایی که با انتخاب ترامپ این حقیقت را بیش از پیش تشخیص داده اند بهتر می بینند که با دوری گزیدن از وطن به جای یک امریکایی دو آتشه بودن یک کانادایی بی خاصیت باشند!!!؟