اولین معترضین؟!
هر انقلابی شرایط جدیدی ایجاد کرده و قوانین و مقررات تازه ای را اجرایی می نماید.کاملا طبیعی است که شرایط تازه و مقررات نو مورد تایید تمامی افراد جامعه قرار نگرفته و گروهی از ایشان را وارد فاز انتقاد و اعتراض نماید.
شرایط پس از انقلاب ایران هم مانند بسیاری از انقلاب های دنیا منتقدین و معترضینی داشته است ،با این حال نباید از حق گذشت که در مقایسه با انقلاب هایی که در دیگر کشورها به وقوع پیوسته است، بیشتر افراد جامعه ما شرایط جدید را پسندیدند و یا قادر شدند با آن ها به خوبی کنار بیایند.
به عنوان نمونه پس از پیروزی انقلاب بستن کراوات در ادارات و سازمان های دولتی ممنوع شده و بانوان نیز ملزم گشتند با پوشش اسلامی در انظار عمومی ظاهر گردند.
همانطور که همگان مطلع هستند در سال های نخستین انقلاب تنها افراد بسیار کمی به علت ارادت خاص به کراوات ، ترجیح دادند که به مجرد اعمال قانون به افتخار خانه نشینی ، بازخریدی و بازنشستگی زود هنگام نائل گردند.
در مورد خانم ها هم اوضاع به همین صورت پیش رفت و حتی خانم هایی که قبل از انقلاب بی حجاب بودند خیلی زود استفاده از پوشش اسلامی در انظار عمومی را در دستور کار خود قرار دادند.
با این حال در تاریخ انقلاب اسلامی ایران ، گروهی دیگر هم بودند که هر چند هرگز تحت نام معترضین و منتقدین شناخته نشدند کار اعتراض و انتقاد خود را به خوبی پیش برده و حرف خود را بی سر و صدا بر کرسی نشاندند.
سن و سال دارها خوب می دانند که در اوایل انقلاب ، "سینما" و "موسیقی" پیش از انقلاب از عمده دلایل تباهی و فساد نسل جوان شناخته می شد.در این میان "سینما" انصافا اوضاع بهتری داشت، زیرا در حالی که در مورد سینما مسئولین و متصدیان امر "باید شرایطش تغییر کند" می گفتند،اغلب قریب به اتفاق سکانداران امور جز به تعطیلی تمام و کمال "موسیقی" رضایت نمی دادند.
شاید اگر کار بر عهده مردم عادی قرار می گرفت،امروزه موسیقی را به جز در یادها و خاطره ها سراغ نمی گرفتیم.خوشبختانه اینطور نبود و علاوه بر افرادی که موسیقی را به قصد شادی و غم گوش می دادند کسانی حضور داشتند که ،خواسته یا ناخواسته، از سال ها قبل حیات خویش و مابقی مسافران را به موسیقی گره زده بودند.
سالها بود که رانندگان اتوبوس و کامیون از موسیقی فقط برای اینکه حالشان خوب شود استفاده نمی کردند و آنرا بیش از هر چیز به عنوان وسیله ای ضروری که مانع خوابشان شود محسوب می نمودند.
این همان دلیل اصلی بود که باعث شد ایشان راحت زیر بار قدغن ساختن موسیقی نرفته و محکم بر ایده "دست کم فرمش را تغییر دهید" استوار بمانند.
در این باب تلاش فراوانی صورت گرفت تا رانندگان با پایین آمدن از خر شیطان،شکستن تخمه و آجیل را جایگزین خوبی برای موسیقی دیده و توسط آن ها محل خواب خود را جایی به جز پشت فرمان تعیین نمایند.
این نسخه چندان که باید و شاید افاقه نکرد،زیرا در حالی که کاست را می شد پس از اتمام از سر گذاشت و بارها و بارها خاطرات سفر به شمال را دوره کرد،تخمه و آجیل زود تمام شده و راننده را وادار می کرد که خیلی زود از وقت مسافرین و درآمد خود برای تهیه مایه های جدید حیات مایه بگذارد.
در این میان باید انصاف داده و پذیرفت که مسافرینی که موسیقی های آن دوران را زیاد نمی پسندیدند وقتی متوجه شدند که پای جانشان در میان است پذیرفتند که در هنگام تهیه بلیط، صندلی آخری ها را مال خود نمایند و یا از راننده بخواهند که پیچ پخش را تنها تا حدی که صدای موسیقی ، دیگران را آزار ندهد بچرخانند.
این روزها که ایراد عمده خیلی از ما بر موسیقی ، سیمایی است و بسیاری از ما به شدت نگران سازهایی که نشان داده نمی شوند هستیم بد نیست یاد و خاطره رانندگان گرانقدری که با پافشاری خود موجب شدند که موسیقی در عوض قدغن شدن تغییر شکل و محتوا پیدا کرده و جان بسیاری از هموطنانمان را مصون و محفوظ بدارد گرامی داشته و از صمیم دل برایشان "یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت" را ارزو نماییم.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.