دوستانه مرا به کناری کشیده و گفت:"اگر می خواهی دکترا قبول شوی آستین کوتاه نپوش"

چون خیال پذیرش در آزمون دکترا را نداشتم اعتنایی به توصیه دوست نکرده و در عوض ترجیح دادم در محیط امن دانشکده با لباس راحت تر تردد کنم.

همه می دانیم که هر چند در کشور ما پوشیدن پیراهن آستین کوتاه جرمی مردانه تلقی نمی شود،آن هایی که بالاروی و پیشرفت را دوست دارند باید قید پوشیدن آستین کوتاه را بزنند.

از پیراهن آستین کوتاه که بگذریم به کراوات خواهیم رسید که چون همواره نماد غربزدگی محسوب می شده ، از سدها و موانع محکم بالاروی و بالانشینی ما ایرانیان به شمار می آید.

در این باب تنها به این موضوع اشاره می شود که با گذر از سال های نخستین پیروزی انقلاب نه تنها هیچ یک از نمایندگان مجلس و وزرا کراواتی نبوده اند،بلکه مدعوین جشنواره فیلم فجر که هنری هایی بوده اند که دوست داشته اند ظاهری متفاوت از بقیه داشته باشند هرگز جرات نکرده اند با کراوات در صحنه ظاهر شده و سیمرغ خویش را از هیات محترم داوران تحویل بگیرند.

اینکه در میان این همه بزرگراه و خیابان ،دکتر مصدق نتوانسته حتی یک کوچه را مال خود گرداند بیش از هر چیز به ظاهر وی مربوط است و در این میان شورای شهری ها چندان کاری به اینکه مصدق چگونه غربزده ای بوده که در دیوان لاهه انگلیسی ها را بخوبی سر جایشان نشانده است ندارند.

جالب اینکه حتی امثال جلال آل احمد که در میان نویسندگان پیش از انقلاب به یک چهره مخالف نویس شهره بوده است و در میان کارهایش ، "غربزدگی" جایگاهی ویژه دارد نماد غربزدگی شناخته شده و در باره اش "غربزدگی از سر و رویش می بارد" بیان می گردد.

از طرف دیگر خانم ها در کشور ما حق دارند از پوشش مانتو استفاده کنند.با این حال اینکه اغلب مناصب مهم دولتی و غیر دولتی در اختیار خانم ها ، از آن کسانی است که دوست داشته اند چادری باشند نشانه این است که خانم های دوستدار بالاروی و بالانشینی می باید برای نوع پوشش خویش اهمیتی ویژه قایل شوند.

در این باب توجه به این نکته حایز اهمیت است که سال های زیادی است که ما در نوشته های خویش حجاب،که امری ظاهری است،را در کنار عفاف،که کاملا درونی است،آورده و هر جا سخن از حجاب است،"حجاب و عفاف" گفته ایم.

این در حالی است که اگر از صمیم قلب بپذیریم که ظاهر آدم ها باطنشان را تغییر نمی دهد،اما باطن انسان ها روی ظاهرشان تاثیر گذار است جای آن داشت که مقوله یاد شده بیشتر تحت عنوان "عفاف و حجاب" شناخته شود تا اولویتی که بر باطن افراد می دهیم دست کم در حرف ها و نوشته هایمان خودش را نشان دهد.

مشاهده پزشکانی که در مطب های خصوصی،با کراوات ظاهر می شوند نشان دهنده این است که دکترهایی که به انداه لازم پیشرفت کرده اند ترجیح می دهند در محل کار آنطور که دوست دارند لباس بپوشند.

نکته جالب این است که این نحوه پوشش بدایند بیماران و متقاضیان درمان نیز نیست و کمتر کسی فکر می کند که یک دکتر کراواتی درسش را خوب نخوانده و یا او را آنطور که باید و شاید مداوا نخواهد نمود.

بر عکس،علاقه فراوان پزشکان متخصص به اینکه کماکان کراواتی باقی بمانند باعث شده که هم "خودشانند" ایشان با ذائقه مردم جورتر در بیاید و هم ظاهر افراد بر خوبی و بدی ایشان حکم ندهد.(شاید هم حکمی که فکر نمی کنیم بدهد!)

با این وجود ، سلایق و علایق متفاوت بخش خصوصی و دولتی موجب شده که تخصص و تعهد در عوض اینکه در کنار هم جا خوش کنند در برابر یکدیگر عرض اندام نموده و شماری را به نتیجه غلط "آنکه تخصص دارد متعهد نیست و آنکه تعهد دارد متخصص نیست" برساند.

این در حالی است که برای سالهای متمادی تلاش شده است که ظاهر و نحوه پوشش بیانگر ویژگی های درونی انسان ها بوده و رنگ رخسار خبر از سر درون بدهد.

به همین دلیل "میزان تعهد" که یک ویژگی کاملا درونی است از روی ظاهر و پوشش تعیین مقدار گردیده و انصافا کم آدمی مثل شهید چمران پیدا شده که درپاسخ به سوال "تخصص مهمتر است یا تعهد؟"، "البته تعهد" را گفته ،اما در دنباله "و هیچ انسان متعهدی انجام کاری که تخصصش را ندارد بر عهده نمی گیرد" را اضافه نماید.