قبل از هر چیز باید اذعان نمایم که ضمن اینکه به دلیل موقعیت شغلی با بسیاری از کارگران و کارمندان دون پایه و پایین دستی نشست و برخاست داشته ام, فرصت کسب فیض از محضر مدیران و آدم های بالادستی نیز همواره در اختیارم بوده است.

روی این حساب خوب می دانم که بیشتر پایین دستی ها از صمیم قلب مدیران را کسانی که مدیریت بلد نیستند می دانند و اغلب مدیران در باره کارگران و کارمندان "یک ریال کار از دستشان بر نمی آید" می گویند.

جای تاسف است که ما در حالی در باره بحران کار و مشکلات شغلی سخن می گوییم که خانه از پای بست ویران بوده و هنوز بدرستی توانایی استخدام شدن یا استخدام کردن را نداریم.

مسلم است که هر قرارداد استخدامی دو جنبه حقوق دریافتی و شرح وظایف شغلی را مورد توجه قرار داده و به کوتاه سخن حرف از "فلان قدر می گیری و بهمان کار را می کنی" به میان می آورد.

همه ما خوب می دانیم که به مجرد شروع به کار,از مواردی همچون "مالیات دررفته","حق ماموریت","اضافه کاری" و ... سخن به میان آمده و مشخص می گردد که در باره حقوق دریافتی , به روشنی حرف زده نشده است.

با این وصف اوضاع و احوال حقوق به مراتب بهتر از شرح وظایف است زیرا آنانی که پیه استخدام به تنشان مالیده شده است در خلوت و انظار عمومی بارها و بارها "قرارمان این نبود" را بر زبان آورده اند.

برای اینکه در مورد اخیر راحت تر صحبت کنیم اجازه دهید که کمی از تجربیات شخصی نگارنده وام بگیریم:(نه که تا الان وام نگرفته بودیم!)

با بیست و اندی سال سابقه کاری وارد شرکتی شده و شنونده "نرم افزارهای به درد بخور را هم همراهت بیاور" گشتم.

نظر به اینکه از دوران سرکشی و جوانی فاصله گرفته و به برناردشاو *ارادتی قلبی یافته بودم یک گوش را در و گوش دیگر را دروازه گرفته و آنچه شنیده بودم را نشنیده گرفتم.

یادش به خیر!وقتی در دوران جوانی از ریاست محترم شرکت "ماشین حساب دارید؟" را پرسیده و جواب "مهندسی که ماشین حساب ندارد باید از خودش خجالت بکشد" را دشت کردم , به فوریت در مقام پاسخگویی بر آمده و حرف حق "کرکره شرکت مهنسی هم که ماشین حساب ندارد باید پایین کشیده شود" را بر کرسی نشاندم.

بعدها که سر از شرکتی دیگر در آوردم با درخواست غیر منطقی مسئول کتابخانه که "کتاب های شخصی به دردبخورتان را فهرست کرده و در اختیار من قرار دهید" مواجه شدم.

علیرغم تن ندادن به این درخواست,برخی از کتاب های خود را به محل کار آورده و در اختیار دوستان اهل کتاب قرار دادم.با این حال وقتی برای یک پنجشنبه,جمعه از کتابخانه خواستم که کتابی به رسم امانت در اختیارم بگذارد مسئول روی در هم کشیده و حالیم کرد که روابط کارمند و مدیر , بزرگراههایی یک سویه هستند که در ان ها انتظارات از سوی مدیران روانه طرف دوم می گردند و محبت ها از آبشخور پایین دستی ها , بالانشین ها را سیراب خواهند فرمود.

امروزه کاملا مرسوم است که کارگران و کارمندان پایین دستی مکالمات اداری خود را با همراه شخصی انجام داده و برای مراجعه به سمینارهای اداری(که خیلی وقت است از حالت سمی ناهار خارج گردیده اند) از وسایط نقلیه شخصی مایه می گذارند.

علاوه بر این ها "لب تاپت رو آوردی؟" بیش از آنکه معنای استفاده شخصی از وسایل اداری بدهد, مبین این است که بر خلاف سابق ,کارمند از همه جا بیخبر جهت انجام کار اداری از مایملک شخصی خود بهره برده است.

معلوم است که هیچ کدام از این کارها ایرادی ندارد و انسانیت حکم می کند که آدمی برای انجام وظایف خود خیلی هم سخت نگیرد.

با این حال,  درست تر این است که هنگامی که کارمند کار اداری را با همراه شخصی راه می اندازد,بخشی از هزینه های همراهی در قبض تلفن آقای مدیر دیده شود و وقتی در بیشتر جلسات ماشین شخصی کارمند کوچولو بیش از اتومبیل متعلق به محل کار خودنمایی می کند "این بار پول بنزینش را من می دهم" بیش از تکه پاره کردن تعارفات روزمره باشد.

جدا از وسایل و ملزومات اداری مورد نیاز,باید در قرارداد های کاری کاملا لحاظ شود که کارمند یا کارگر برای چه استخدام شده و چه کارهایی را باید صورت دهد.

مثلا اگر قرار است مهندس عمران با انجام نقشه کشی ,شرکت را بی نیاز از استخدام نقشه کش نماید می باید در قرار داد کاری "تهیه نقشه های سازه ای" یا چیزی در این مایه ها آمده و چنانچه مقرر است که مهندس یاد شده تایپ هم بکند,این مهم باید در هنگام استخدام مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد.

قایل شدن ارزش ریالی بر هر یک از کارهایی که قرار است دست مستخدم را ببوسد نه تنها باعث خواهد شد که معلوم شود چرا بعضی ها از برخی ها بیشتر می گیرند,بلکه موجب خواهد گردید که اوقات گرانبهایی که در زمان های بطالت صرف کاری جز درس دانشگاهی خواندن شده بی ارزش قلمداد نشده و کارمند را دارای دستاوردی بیش از معرفی تحت نام "آچار فرانسه شرکت" نماید.

*برناردشاو می گوید:هیچ وقت با خوک کشتی نگیر چون هم کثیف می شوی و هم این خوک است که از کشتی گرفتن با تو لذت می برد!

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد