همیشه فکر می کردم که شروع داستان بینوایان ساختگی و غیر واقعی است.دلیلم هم این بود که مگر می شود کسی را به جرم دزدیدن نان به پانزده سال زندان محکوم کنند.با این حال کار ژانوالژان را هم درست نمی دانستم,زیرا هر قدر هم حکم زندانی ناجوانمردانه و غیر منصفانه باشد او باید به جزایش رسیده و به طور غیر قانونی از زندان در نرود.پدر روحانی هم که در مواجهه با ژانوالژان "خدا "گناهان تو را خواهد بخشید" می گوید کلام درستی از دهان خارج نساخته است زیرا دیگرانی که با عملکرد غلط خود ژانوالژان را به سرقت کشاندند بیش از شهردار آینده نیازمند بخشش گناهان می باشند. خود ژانوالژان هم از این نظر که آدم خودخواهی بوده و باعث شده راهبه ای که در عمرش دروغ نگفته دروغ بگوید شایان شماتت و سرزنش می باشد.بازرس ژاور هم اگر ملیت دیگری داشت و مثلا هموطن ما به حساب می آمد تا این اندازه بد پیله و کینه ای به تصویر کشیده نمی شد.

گاهی فکر می کنم که اگر کوزت تحت سرپرستی تناردیه های ایرانی قرار می گرفت سرنوشت بهتری پیدا می کرد و کل داستان ,بی آنکه پای عشق و عاشقی به میان کشیده شود,در نیمه کتاب به خیر و خوشی تمام می شد, هر چند اوضاع و احوال موسیو مادلن اصلا خوب پیش نمی رفت و او به دلیل داشتن سوء پیشینه حتی حق اینکه یکی از اعضای شورای شهر شود هم پیدا نمی کرد.

البته در باره کوزت هم باید به این نکته اشاره کرد که چنانچه تناردیه های ایرانی می دانستند که مادر کوزت یک زن خیابانی است و وضع و حال خوبی ندارد,محال بود حاضر شوند وی را به سرپرستی قبول کرده و با فکر کردن به این نکته که "بچه که گناهی ندارد" سرگذشت مادر را به سرنوشت فرزند گره نزنند.

نگران نباشید!مدت هاست که دیگر فکرهای اینگونه آزارم نمی دهد.در عوض بیشتر به این فکر می کنم که کاش نویسندگان متبحری که به علت ارادت زیادی به حیوانات کتاب هایی در مایه های "لطفا گوسفند نباشید" , "قورباغه را قورت بده" و قلعه حیوانات" را روانه بازار ساخته اند می توانستند نوشته های خود را ایرانیزه نموده و با به رشته تحریر در آوردن کتاب هایی با موضوعات "لطفا گوسفند دزد نباشید","آب نبات فروش نباشید" و "دستفروش نباشید" ضمن اینکه به مردم معمولی کمک می کنند که توانایی شناخت کارهایی که حق انجامشان را ندارند به دست آورند, ایشان را آگاه سازند که با پرهیز از مقایسه های غیر ضروری مابین "آفتابه دزدها" و "ابر سارقین" اجازه دهند که خواب خوش و آسوده و کوروش وار اختلاسگران محترم دستخوش آشفتگی نشده و ایشان را سراسیمه به دنیای بیداری و ذکر "خدا را شکر!همه اش خواب بود" نکشاند.

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد