"گرانی",نانی است که احمدی نژاد توی دامان روحانی گذاشت.با وجود این چرا مردم به جای انتقاد به باعث و بانی کوچک شدن سفره هایشان,تا دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی صبر کردند و آنگاه واکنش نشان دادند؟

در این باب قطعا دلایل بیشماری را می توان بر شمرد,اما ما بر آنیم که در این مختصر به چهاررقم از مهمترین علت ها اشاره نماییم:

الف-احمدی نژاد گوش شنوایی برای انتقادات مردمی نداشت و با خط قرمز اعلام کردن کابینه, عملا نشان داد که مردم در هیچ زمینه ای نباید سراغ اعضای محترم کابینه را بگیرند.

انصافا روحانی هرگز چنین نیست و ضمن احترام قایل شدن بر حق و حقوق شهروندی,اعتراض و انتقاد را بدان شرط که از حدو حدود خویش تجاوز نکند,حق زیاندیدگان و خسارت زده ها می داند.

ب-بر خلاف تصور,مردم بیش از آنکه از گرانی شاکی باشند,به تورم افسارگسیخته ایراد جدی وارد می آورند.در این باب لازم است کمی بیشتر توضیح داده شود:

اگر دخل و خرج شما با هم نخواند چه خواهید کرد؟مسلم است که می بایست به درآمد خود اضافه کنید یا از هزینه های غیر ضروری خویش تا آنجا که ممکن است بکاهید.

هر دو شیوه فوق به مجرد مواجهه با گرانی در دستور کار ایرانی ها قرار می گیرد و به همین سبب همه ما در طی سالیان گذشته با کارمندهایی که در راه آمدن به سر کار مسافر سر راهی سوار کرده اند و یا پس از اتمام کار اداری,با تغییر کاربری اتومبیل خود, آن را مبدل به تاکسی نموده اند زیاد برخورد داشته ایم.

افاقه نکردن این شیوه به تنهایی موجب شده کاهش هزینه های زاید و اضافی هم در دستور کار خیلی از ما ایرانی ها قرار گیرد.به همین دلیل , هم وسایط نقلیه مورد استفاده بسیاری از مردم از تاکسی به اتوبوس و مترو تغییر شکل یافته و هم گروه زیادی از افراد اغذیه و اشربه خویش را در میان نوشیدنی ها و خوردنی هایی که بتوانند از پس هزینه هایشان بر بیایند انتخاب کرده اند.

علاوه بر این ها زدن از تفریح و سرگرمی و مسافرت و سینما و تئاتر و کنسرت و ... که در کنار مهاجرت به منازل کوچکتر یا واقع در منطقه ای پایینتر و یا هردو به وقوع پیوسته به برخی از هموطنانمان کمک کرده که چند روزی دوام آورده و بیشتر زنده بمانند(عمدا از به کار گیری "زندگی کنند" طفره رفته ام)

قطعا اگر ما در کشوری زندگی می کردیم که مشکل گرانی داشت و معضل تورم نداشت,مردم دل خویش را به زندگی "هر روز مثل دیروز" خوش می کردند.با این حال متاسفانه باید پذیرفت که تورم افسار گسیخته موجب می شود که عایدی بسیاری از مردم چیزی به جز "هر روز بدتر از دیروز" نباشد.

مسلما کوچک شدن سفره ها تا زمانی کار دست مردم نمی دهد که در آن ها چیزی برای خوردن یافت شود و این همان اتفاقی است که در حد فاصل روی کار آمدن احمدی نژاد تا ریاست جمهوری روحانی افتاد.

نکته ای که در این مورد باید مورد دقت نظر قرار گیرد این است که گاه مردم به دلیل پس اندازهای قبلی و یا ماترکی که از گذشته نصیبشان شده می توانند چند روزی از سرمایه بخورند(به شرطی که برخی موسسات اعتباری متوجه سرمایه داری ایشان نشده باشند*) اما اگر این از سرمایه خوردن به چند ماه و چند سال به طول بینجامد بالاخره روزی خواهد آمد که آقا یا خانم سرمایه دار حتی آه هم در بساط نخواهد داشت تا آن را با ناله بچه ها سودا نماید.

برای اینکه مطلب بهتر جا بیفتد بهتر است که به یک مورد کاملا دم دستی اشاره نماییم:

فرض کنید که شما بر یک تاکسی که کرایه 2000 تومان دارد سوار می شوید.مسافر اول در هنگام پیاده شدن 10 هزار تومانی خود را تقدیم راننده کرده و به وی "ببخشید خرد همراهم نبود" می گوید.راننده با بیان "ایرادی ندارد" پول مسافر نخست را خرد می نماید.

مسافر دوم هم در هنگام پیاده شدن "من هم خرد همراهم نیست" گفته و اسکناس درشت را در کف دست راننده می گذارد.راننده این بار کمی عصبانی شده و با بیان "همه درشت می دهند" به خرد کردن اسکناس مشغول می شود.

مسافر سوم که اسکناس ده هزار تومانی در اختیار راننده قرار می دهد فریاد وی را بلند کرده و "بانک ندارم که!" را بر زبان او جاری می سازد.

چنانچه شما مسافر چهارم باشید و اسکناس 10 هزار تومانی دست راننده بدهید به احتمال قوی باید به همراه اسکناس پیاده شده و به هر عابر و رهگذر و راننده ای "ده هزار تومان پول خرد همراهتان نیست" بگویید.

مثال بالا بخوبی نشان می دهد که هر چند شما جرمی بیش از دیگر مسافران مرتکب نشده اید,اما چون این جرم با اوضاع بد راننده همراه شده,شما باید تاوان گناهان کرده سه مسافر دیگر را هم پس بدهید.

ج-گاهی وقت ها اوضاع مالی افراد بد است و امیدی هم به بهبودی اوضاع ندارند.بعضی مواقع اینطور نیست و آن هایی که اوضاع و احوال اقتصادی بدی نصیبشان شده با امید به آینده بهتر "کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور" می گویند.

همه می دانیم که روحانی دور اول بیشتر هم و غم خود را مصروف "بر جام و پیامدهای آن" نمود.این امر خوشایند بیشتر مردم بود و بسیاری از ایشان امید داشتند که با اجرایی شدن برجام و کنار رفتن سایه شوم تحریم ها,عاقبت بتوانند نفسی براحتی بکشند.

بدبیاری روحانی در این بود که هم تندروهای داخلی در برابر اجرای برجام موضع گرفته و "اینجا را دست نزن" و "کاری به آنجا نداشته باش" گفتند و هم ترامپ دیوانه سکان ریاست جمهوری بزرگترین مخالف برجام را در دست گرفت.

دو مورد فوق بیشتر مردم امیدوار را کاملا ناامید کرد و  بر زبان و دل های ایشان "اوضاع بهتر از این نمی شود" را نشانید.

د-شفاف سازی بودجه امسال که به حق در زمره بهترین کارهای حسن روحانی شناخته می شود مردم ناامید را از قبل ناامیدتر نمود زیرا مستضعفین و بی بضاعت هایی  که به جد به "شکم گرسنه دین و ایمان ندارد" معتقد بودند بخوبی مشاهده کردند که در بعضی جاها پول خوبی موجود است,اما این پول خوب بی آنکه به شکم های گرسنه ایشان راهی پیدا کند,قرار است صرف توسعه دین و دانش "دیگر" مردم ایران زمین گردد!