آموزش بچه های مردم و شیر ناصرالدین شاه؟!

توی خیابان قدم می زدم که یک آگهی با مضمون زیر توجهم را جلب کرد:
"بچه های خود را از سه سالگی به ما بسپارید و آن ها را پذیرفته شده در یک دانشگاه معتبر ایرانی یا خارجی تحویل بگیرید."
نمی دانم چرا با مشاهده آگهی ، ناخودآگاه یاد داستان شیر ناصرالدین شاه افتادم:
"ناصذالدین شاه شیری داشت که به او فوق العاده علاقمند بود.یک اعدامی که از میزان علاقه منحصر به فرد شاه قاجار به حیوان مطلع می شود به او پیغام می رساند که اگر از خیر قتل محکوم بگذرد،ده ساله به شیر حرف زدن خواهد آموخت.بعد هم برای مجاب کردن سلطان صاحبقران اضافه می کند که کشتن امروز یا ده سال بعد یک اعدامی مگر فرقی هم می کند.شاه پیشنهاد را می پذیرد اما اطرافیان ، محکوم را دوره کرده و به او می گویند که مرد حسابی این چه پیشنهادی بود دادی.چه کسی را دیده ای که بتواند به شیر حرف زدن بیاموزد.اعدامی پاسخ می دهد که نگران نباشید.در این ده سال یا من خواهم مرد،یا شاه در خواهد گذشت و یا شیر وجود خارجی نخواهد داشت و در هر یک از این سه صورت فرجی حاصل خواهد شد"
خدا انشاالله به پدر و مادر همه فرزندان ایران زمین عمر با عزت عطا کند اما واقعا چه تضمینی وجود دارد که پانزده سال بعد هم بابا و مامان ها باشند،هم موسسه آموزشی تغییر کاربری پیدا نکند و هم درب شیوه پذیرش دانشجوی دانشگاههای معتبر ایران و خارج بر همان پاشنه پیشین بچرخد.
وانگهی وقتی برای یک موسسه آموزشی اعتبار دانشگاههای معتبر ایرانی و خارجی یک میزان ارزیابی می شود،بسیار محتمل است که مقدار اعتبار همه دانشگاههای ایران نیز یکسان دانسته شده و بچه سه ساله پیشین که حالا برای خودش خانم یا آقایی شده در پاسخ به سوال "این چه جور دانشگاهی است؟" جز جواب "دانشگاه،دانشگاه است دیگر!مگر فرقی هم می کند!" دشت نماید.
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.