شعارهایی که بد برداشت می شوند؟!
انصافا باید پذیرفت که از نخستین سال های بعد از پیروزی انقلاب حرف حساب مسئولین و دولتمردان ایرانی این بوده که ما با ملت امریکا مشکلی نداریم و تیغ تیز خصومت و دشمنی ما فقط دولت امریکا را نشانه گرفته است.
با این حساب متاسفانه باید قبول کرد که زبانی که ما در داخل کشور با آن سخن می گوییم با زبان بین المللی متفاوت است و روی این حساب بسیار امکان دارد که ما چیزی بگوییم و دیگران چیز دیگر برداشت نمایند.
به عنوان مثال اگر شما میکروفن دست گرفته و از ده امریکایی سوال کنید که نظرشان در باره شعار "مرگ بر امریکا" که ایرانی ها سر می دهند چیست بعید است که حتی یکی از ایشان بگوید که چون این شعار دولتمردان امریکایی را خطاب قرار می دهد, شهروندان امریکایی با آن مشکلی نخواهند داشت.
از سوی دیگر باید به این نکته توجه نمود که تک و توک امریکایی که می توانند کاملا بی خیال شعار مرگ بر امریکا گردند با ملاحظه آتش به کشیده شدن کشورشان پرچم که در کشور ما و در روزهای مناسبتی صورت می گیرد سوال اساسی "این را دیگر چه می گویید" مطرح خواهند نمود.
در دنیا مردم هیچ سرزمینی را نمی توان یافت که به آتش کشیده شدن پرچم کشور را توهینی نسبت به خود تصور نکرده و از کنار آن به سادگی هر چه تمامتر گذر کنند.در این باره بد نیست به ذکر ماجرایی نه چندان تاریخی بسنده نماییم:
هولیگان های انگلیسی که برای تماشای مسابقه فوتبال راهی کشور ترکیه شده بودند در راستای کری خواندن کمی زیاده روی کرده و نسبت به پرچم کشور ترکیه بی احترامی نمودند*
مردم ترکیه که از نزدیک شاهد جریان بودند کم نگذاشته و حسابی از خجالت انگلیسی ها درآمدند.در نتیجه علاوه بر ضرب و شتم تعدادی از انگلیسی ها, دو نفر از آن ها به قتل رسیدند.
چنین امری دخالت دولت های ترکیه و انگلستان را به همراه داشت اما چون دولت انگلستان متوجه شد که موضوع اهانت به پرچم کشور میزبان در میان بوده از پیگیری ماجرا صرف نظر کرده و تصمیم گرفت ماجرا را کش ندهد.
از دو موضوع یاد شده که بگذریم بد نیست به روابط ما با امریکا و اسراییل در سال های گذشته نگاه کنیم.همه می دانیم که با پیروزی انقلاب کشور موضعی کاملا متفاوت نسبت به امریکا و اسراییل داشته است.به زبان دیگر در حالی که ما همواره اسراییل را کشوری غاصب که وجود خارجی ندارد می دانیم امریکا را کشوری که وجود دارد اما سیاست هایش را نمی پسندیم در نظر می گیریم.
با این حال در عمل برخورد ما با امریکا و اسراییل همواره یکسان بوده و تنها تفاوت رفتاری ما با دو کشور یاد شده در این بوده که ورزشکاران ما در مقابل امریکایی ها به میدان رفته اند اما در مقابله با اسراییلی ها بیمار گشته و فرصت مبارزه را از کف داده اند!
جالب این است که بسیاری حتی بر این نحوه برخورد خرده گرفته و گفته اند که امریکا و اسراییل چه فرقی دارند که می باید با ورزشکاران امریکایی مسابقه داد؟
در مورد آنچه بیان گردید نحوه مواجهه مردم و ایران و امریکا انصافا بهتر از دولتمردانشان بوده و به عنوان مثال در حالی که امریکا در پذیرش کشتی گیران ایرانی نهایت کم لطفی را ابراز نموده و از استقبال از اصغر فرهادی در خاک امریکا خودداری کرد, بسیاری از مردم امریکا به مجرد اطلاع از فرمان ضد مهاجرتی ترامپ, فرودگاهها و خیابان ها را به اشغال خود در آورده و به رییس جمهور نامحبوب خود "لطفا دست نگه دارید" گفتند.
در کشور ما هم علیرغم اینکه دولت به تلافی رفتار امریکایی ها, ویزای کشتی گیران امریکایی را دیرتر از موعد مقرر صادر کرد, تماشاگران عزیز انصافا سنگ تمام گذاشته و در مواجهه روسیه و امریکا نشان دادند که مردم امریکا را دوست داشتنی تر از مردم روسیه می بینند.
با این حساب بیهوده نیست که جردن بارز آنقدر در کشور ما خوش به حال می شود که دوری از ایران را دوستی نمی بیند و خیلی زود و به اتفاق زن و بچه گشت و گذار در کشور دوست داشتنی ما را "کاری که حتما باید بشود" در نظر می گیرد.
*مورد بی احترامی قابل درج در روزنامه و سایت نیست
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.