بدون شک یکی از به یاد ماندنی ترین سکانس های فیلم "باشو غریبه کوچک" سکانسی است که در آن "سوسن تسلیمی", "باشو" را با ترکه مورد نوازش قرار می دهد,  اما "باشو" با درک و فهم اینکه زنی که وی را پناه داده دوستدار اوست بر ترکه بوسه وارد می سازد.

همه ما بخوبی اطلاع داریم که سالیان درازی است که آموزش و پرورش کشور ما دستخوش تغییر و تحول اساسی گشته است.این امر به این معناست که اگر روزگاری , معلمین گرامی به وسیله تنبیه سعی می کردند بچه ها را شاگرد زرنگ,تحصیلکرده و درسخوان بار بیاورند, امروزه جز به مدد تشویق,درس و مشق را توی کله بچه ها فرو نمی کنند.

با این حساب است که مدتهاست ترکه و خط کش و ورزش های رزمی کاربری آموزشی و پرورشی خویش را از دست داده و جای آن ها را گلم, دلبندم, عزیزم,جانم, شاپرکم,پروانه ام و امثال آن ها گرفته است.

علی القاعده روش های جدید تعلیم و تربیت باید جواب می داد و ما دانش آموزان و بچه های امروزی را می بایست تحصیلکرده تر از محصلین نسل قدیم می دیدیم.

متاسفانه باید اذعان نماییم که چنین امری صورت واقعیت به خود نگرفته است و بسیاری از دیپلمه های امروزی از نوشتن دو خط نامه اداری که در جهت درخواست شغل یا مرخصی و یا گزارش ماموریت اداری قلمی می گردد(شاید اصطلاح کی بردی می گردد بهتر باشد) عاجز و ناتوانند.

چرایی این موضوع را تا حد زیادی می توان وابسته به برخورد "ماشینی" با معلم ها و آموزگاران دانست,یعنی در عوض اینکه اقداماتی صورت گیرد که شغل معلمی بیش از یک وظیفه صرف تلقی شده و برای آموزگار درس خواندن و نخواندن دانش آموز توفیری بکند, ظاهر امر را تغییر داده و در آموزش,عضو دیگری از گیاه را جایگزین عضوی که قبلا به کار می رفت نموده ایم.

به زبان ساده و خودمانی اگر برای معلم,علم آموزی دانش آموز "مهم" باشد,جدی گرفتن "گوشت و پوستش مال تو!استخوانش مال من!" هم دیپلمه باسواد تحویل جامعه می دهد و چنانچه برای وی "من به اندازه پولی که می گیرم درس می دهم" معیار و نحوه تدریس باشد , هزار  گلم,عزیزم  و جانم گفتن هم طفل گریز پا را در روزهای عادی راهی مدرسه نخواهد کرد(جمعه که جای خود دارد!)

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد