ستیز اخلاق با اقتصاد؟!

1-نمره هایش حسابی پایین بود و این پایین بودن را بیش از هر چیز حاصل تلاش های معلمی می دانست که در امر آموزش و تدریس کم می گذاشت.
اوضاع و احوال بیان شده تا زمانی ادامه یافت که معلم متوجه شد وضع مالی خانواده او به دیگر شاگردها نمی ماند و این "نماندن" می تواند سبب خیر رسانی به وی گردد.
به این ترتیب بود که در جلسه ای خصوصی,شاگرد را در جریان "اگر دوست داری نمراتت بالاتر برود می توانم بطور خصوصی در خدمت باشم" قرار داد.
از آنجا که در نگاه دانش آموز "همین درسی که در مدرسه بهمان می دهی بسمان است" موج می زد,معلم مجبور شد که "روش تدریس خانگی و عمومی من به هم نمی خورند" را گوشزد نماید.
بعدها شاگرد که از بستگان نزدیک نگارنده است توضیح داد که جهت "تست" معلم را وارد خانه و زندگیش کرده و افتخار آشنایی با یکی از بهترین آموزگاران پایتخت را یافته است.
2-نمی دانم از کجا متوجه شده بود که در یکی از واحدهای مجتمع روبرویی بچه ای تنبل و درس نخوان زندگی می کند.
این فهم به او کمک کرد که کار تدریس خصوصی بچه را هم عهده دار شده و علاوه بر شرکت از واحد مجتمع روبرویی هم کسب درآمد نماید.
در این باب ظاهرا حساب همه چیز را کرده بود چون یکبار که همکاران او را مخاطب ساخته و "تو که اینقدر به درآمد زیاد خو گرفته ای,با بالا رفتن نمره های بچه و نخواستن بابا و مامان چه خواهی کرد؟" را بر زبان آوردند جواب داد :"نگران نباشید!این بچه آنقدر خنگ است که هرگز نمراتش بهبود نخواهد یافت!"
3-عادت داشت که از دیگران چیز یاد بگیرد و به دیگران چیز یاد ندهد.روی این حساب بود که مدیر عامل را مجاب کرد که با تعدیل هر یک از پرسنل قادر است جای خالی رفته را پر کرده و تنها اندکی بیش از حقوق فعلی,دستمزد بگیرد.
ستیز اخلاق با اقتصاد در تمامی جوامع وجود دارد زیرا وقتی شما پولی به فرد نیازمند می دهید, دیگر آن پول را نخواهید داشت.لذا انتظار منطقی این است که در همه کشورها اوضاع و احوال مالی خسیس ها و به اصطلاح گداها بهتر از خیرین باشد.
با این حال در کشور ما مسایلی وجود دارد که موجب می شود ستیز اخلاق و اقتصاد از شدت و حدتی بیش از بسیاری کشورها برخوردار باشد:
الف-اگر در خیلی از کشورها راستگویی که یک ویژگی اخلاقی پسندیده است موجب کسب اعتبار ,پیشرفت و به هم زدن شرایط خوب مالی می شود, در سرزمین ما دروغ از لوازم اساسی پیشرفت اقتصادی به شمار می آید و به این دلیل بسیاری از کسانی که اوضاع و احوال مالی خوب دارند از دست پروردگان گوبلز به حساب آمده و در زندگی بیش از هر چیز "دروغتان آنقدر بزرگ باشد که همه باور کنند" را جدی گرفته اند.
ب-در کشورهای مترقی که دروس رشته های مختلف تحصیلی وفق نیازهای کاری تنظیم می شوند کسی نمی تواند ماحصل چهار سال تحصیل را "ده دقیقه ای" در اختیار کارآموز قرار دهد.
این در حالی است که در کشور ما بیشتر دروس آموخته شده به درد کار نمی خورند و همان هایی هم که به درد کار می خورند برای راحتی استاد و دانشجو, در عوض یک کتاب دویست صفحه ای از روی یک جزوه پانزده بیست صفحه ای تدریس می گردند.
ج-در حالی که در دیگر کشورها کار به قصد تولید یا خدمت صورت می گیرد, کار مدل ایرانی تنها وسیله ای برای کسب درآمد است و در این میان اهمیتی ندارد که تولیدی صورت گیرد یا خدمتی ارائه گردد.
د-در بسیاری از سرزمین ها تنها علاقمندان تحصیل سر از دانشگاه در می آورند اما در کشور ما بیشتر اشغال کنندگان میز و نیمکت های دانشکده ها را آن هایی تشکیل می دهند که جهت جلوگیری از رسوایی همرنگ جماعت شده اند.
ه-ورود راحت به دانشکده و خروج دشوار از آن که در کشورهای مترقی و پیشرفته وجود خارجی دارد و ورود سخت و خروج آسانی که در به ترتیب در مراحل گزینش و فارغ التحصیلی مدل ایرانی به چشم می خورد بیانگر این است که در حالی که خارجی ها "تخصص" را بسیار مهم و جدی می گیرند, ما ایرانی ها مهمترین دروس را همان هایی که تا دیپلم فرا گرفته ایم دانسته و به دروس آموخته شده بعدی به چشم "چندان مهم نیست" نگاه می کنیم.
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.