وقتی یکدیگر را درک نمی کنیم؟!
![]()
![]()
ما ایرانی ها به ویژه در هنگام عرض تسلیت "درکت می کنم" می گوییم و این در حالی است که به تاسی از "آتش بگیر تا که ببینی چه می کشم احساس سوختن به تماشا نمی شود" تنها کسانی می توانند "دیگری" را درک نمایند که تمام و کمال در جای او واقع شوند.
نکته حائز اهمیت این است که حتی کسانی که داغ فرزند دیده اند قادر به درک درست و حسابی فردی که به تازگی دلبند خویش را از دست داده نیستند زیرا نه تنها گذر زمان بر دردها و غم ها و آلام آدم ها گرد فراموشی می نشاند بلکه هم همه پدران و مادرها از لحاظ عاطفی شبیه هم نیستند و همه همه بچه ها به یک اندازه محبوب و دوست داشتنی به حساب نیامده و به این مناسبت در باره بعضی هایشان گفتن "با همه بچه ها فرق داشت" کاملا بایسته و شایسته و ادا کننده حق مطلب می باشد.
این عدم درک صحیح یکدیگر است که موجب می شود بعضی از پندها و نصایح در جایشان ننشسته و اثر بخش نباشند.به عنوان نمونه کسی که پنج شش بچه قد و نیم قد داشته و در بسیاری از مواقع از شمارششان عاجز است نمی بایست به زوجهایی که با نهایت تلاش و کوشش و با دوا و درمان های متعدد از بچه دار شدن عاجز مانده اند,توصیه به "بی خیالی" نموده و در دنباله آن "ما که این همه بچه داریم به کجا رسیدیم؟" را بیاورد.
به همین ترتیب آنی که در بحوبه جوانی و قبل از گذر از بیست سالگی به انتخاب خود همسر اختیار کرده نمی تواند به فردی که با پشت سر گذاشتن چهل سالگی هنوز به دنبال نیمه گمشده می گردد و اندر خم یک کوچه مانده است , "از جوانیت نهایت لذت را ببر" و یا بدتر از آن "این همه مجرد مانده اند یکی هم تو" را گفته و یقین داشته باشد که مخاطب نزد خود با بیان "حرف حساب می زند" ,توصیه خردمندانه و دلسوزانه وی را آویزه گوش و نوشداروی جان نماید.
در موردی دیگر کسی که بچه آرام و بی سر و صدایی دارد نباید به آنی که فرزند شیطان و بازیگوشش در خروج از خانه و زندگی دیگران و متعاقب رو در رو شدن با انواع و اقسام شکستنی ها , میزبانان را حسابی "دلشکسته" و "مالباخته" می نماید زبان به نصیحت گشوده و "چکارش داری!بچه است!بگذار بازیش را بکند" گفته و پیش خودش در باره اینکه "خیلی از پدر و مادرهای این دوره و زمانه تعلیم و تربیت درست و حسابی بچه شان را فرا نگرفته اند" فکر و خیال نماید.
تاسف بار این است که بسیاری از نصایح و توصیه های ایرانی توسط کسانی پای به عرصه وجود می گذارند که تاوان اشتباه خویش را پس داده اند و با این حال دنبال کسی (یا کسانی) می گردند که اشتباه ایشان را عینا تکرار نماید!
به عنوان مثال کسی که در سنین کهنسالی بی سر و همسر مانده و آسیب تنهایی را به مقدار کافی چشیده به توصیه اهل فامیل ریش سپیدی کرده و به جوان در آستانه ازدواج "عجله نکن" و "دور و برت به اندازه کافی مورد مناسب انتخاب یافت می شود!این نشد یکی دیگر" می گوید ,شاید نمی داند که در قفای او جز "تو اگر نسخه پیچ قابلی بودی برای زندگی خودت نسخه درست و حسابی می پیچیدی!" بیان نمی گردد.
حتما شما هم شنیده اید که در قحطی انگلستان و در دنباله اعتراضات مردمی به گوش ملکه "مردم پول ندارند نان بخرند(یا بخورند) رسانیده می شود و ملکه در جواب "خب شیرینی بخرند(یا بخورند)" می فرمایند!
شوربختانه بسیاری از پندها و نصایح بزرگترها و ریش سپیدان فامیل های ایرانی به گونه ای است که به نظر می رسد فرمایش ملکه انگلستان با تکیه بر آن ها پا گرفته باشد!!؟ و این در حالی است که معمولا آن هایی که از عمل یا عدم عملکردهایشان تجارب خوب یا بد ارزنده ای اندوخته اند خیلی در قید و بند توصیه "این کار را بکن" و "آن کار را نکن" نبوده و وقت گرانبهای خود را پر تر از آن می بینند که با دخالت در کار دیگران "هدر رفته"و "بیهوده" اش نمایند!
منتشر شده در سایت تابناک و روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.