ما که هستیم و چه حدی داریم؟!

1-به اتفاق تعدادی از رفقا یک شرکت زیست محیطی تاسیس کردیم.قرارمان این بود که در تمامی حوزه های مربوط به محیط زیست فعالیت نماییم اما کسادی بازار کار سبب شد بیشتر توجهمان معطوف و متمرکز بر حوزه مدیریت پسماند گردد.
وقتی چنین شد یکی از دوستان پیشنهاد داد که کارهای متفرقه را قبول نکنیم و تنها فعالیت های مربوط به حوزه مدیریت پسماند را ساماندهی نماییم.
هر چند بیشتر اعضا با پیشنهاد یاد شده موافقت نمودند یکی از دوستان به دنبال بیان "این کار درست نیست" توضیح داد که در این صورت باید اساسنامه را تغییر دهیم و بگوییم کدام کارها را منبعد نمی کنیم.
بعد هم چیزی بر زبان آورد که به دل نگارنده حسابی نشست:"وقتی خود ما ادعای اینکه چکاره ایم را باور نداریم چطور می توانیم از مردم انتظار داشته باشیم که ما را در فعالیت های ادعایی یک پا مدعی به حساب بیاورند.
2-انتقاد به نخستین مقام اجرایی کشور کار بدی نیست اما وقتی در مجلسی کسی به عنوان مداح حضور می یابد انتظار می رود که او را به نام کسی که با مدح ائمه اطهار فضا را دلنشین و روحانی می کند بشناسیم.
به زبان دیگر اگر قرار است کسی تغییر کاربری داده و در عوض مداح در مقام یک منتقد در مقابل آقای رییس جمهور عرض اندام کند باید این "مهم" را از قبل اطلاع رسانی نماید تا پیدای نشسته در صف اول سورپرایز و شگفت زده نشده و خودش را گم نکند.
3-نقاش و نجار هر دو دارای مشاغل ارزشمندی هستند.با این حال اگر کسی به عنوان نقاش پای به خانه شما بگذارد و در عوض نقاشی دیوارهای اتاق های خانه و سقف آن ها , برایتان یک دست مبل شیک و مجلسی و کابینت و میز ناهار خوری و چهارپایه درست کرده و اجرت انجام همه این کارها را هم مطالبه نماید شما کاملا حق دارید که دلخور شوید.حق ندارید؟!
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.