سلبریتی ها یا همان افراد شناخته شده ایرانی را می توان به سه دسته تقسیم نمود:آن هایی که به سبب جدی گرفتن درس و مشق و به کاربندی عملی آموخته ها سلبریتی شده اند, کسانی که درسی دیگر خوانده اند و در زمینه ای که ربطی به رشته تحصیلیشان نداشته سرشناس گشته اند و اشخاصی که با وجودیکه فاقد تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک هستند به سبب ذوق و استعداد خدادادی و یا تمرین و ممارست بیش از میزان لازم و یا هر دو اینها سری توی سرها در آورده اند.

سلبریتی های دسته اول چندان فت و فراوان نیستند و تازه اتفاق خنده دار و عجیب این است که بسیاری از افراد این گروه در عوض اینکه درسی را بخوانند و به مناسبت این درس خوانی سلبریتی شوند در ابتدا سلبریتی شده و بعد سراغ اینکه درسش را هم بخوانند رفته اند.نمونه بارز این افراد قهرمانان جهان و المپیک هستند که تنها پس از مدال آوری سر از دانشکده در آورده و دانشجو یا دانش آموخته تربیت بدنی شده اند.به زبان دیگر اینان در ابتدا عملا بدن خود را تربیت داده اند و بعدا بر آن شده اند که تئوری ها و اصول تربیت بدن را هم فرا بگیرند.

در میان سلبریتی های دسته دوم افراد سرشناس زیادی را می توان پیدا کرد که از جمله مهمترین ایشان "علی دایی" و "عادل فردوسی پور" را می توان مورد اشاره قرار داد.

همه می دانیم که علی دایی با وجود مهندس بودن به علت آقای گلی جهان در ایران و جهان کاملا شناخته شده است و حتی در فیفا صاحب اسم و رسم می باشد(شاید شما هم این شوخی را شنیده باشید که تنها فارغ التحصیل موفق دانشگاه صنعتی شریف علی دایی است زیرا فهمیده که بسیار بهتر است که مهندسی را رها ساخته و سر از فوتبال در آورد)

بر خلاف لطیفه مورد اشاره عادل فردوسی پور دیگر شریفی موفق به حساب می آید اما موفقیت و چهره بودن او نیز بیش از آنکه از استاد دانشگاه بودن سرچشمه بگیرد به مجری شدن در برنامه محبوب و پر طرفد ار نود مربوط است.

از میان سلبریتی های دسته سوم هم می توان به مهران مدیری که یک کارگردان و بازیگر کار بلد است اشاره نمود(قطعا به دیدگاههای سیاسی وی کاری داریم) و مهناز افشار که بازیگر توانای سینمای ایران است را مثل زد ولو اینکه خیلی ها شباهت کم نظیر او به یکی از بازیگران قدیمی سینمای ایران را عامل ظهور و عرض اندام در هنر هفتم به شمار بیاورند.

از سلبریتی های یاد شده به سلبریتی های دسته اول که بهترین کار ممکن را کرده اند کاری نداریم.با این حال خوب می بینیم که در باره دو گروه دیگر از افراد شناخته شده حرف هایی بر زبان آوریم.

اینکه سلبریتی ها درسی را بخوانند و در زمینه ای که ربطی به رشته تحصیلیشان ندارد چهره شوند هم این اشکال را دارد که جای بقیه دانشجوها تنگ می شود و هم دارای این ایراد است که به جامعه هزینه هایی نابایسته تحمیل می کند.

با این حال این نکته نیز حائز اهمیت است که با وجودی که سلبریتی ها بیش از مردم عادی خودساخته هستند و می توانند راحت تر از عوام حرف خود را بر کرسی بنشانند با مشکل جدی "جدی گرفته نشدن قبل از سلبریتی شدن" مواجه می باشند.

به عبارت دیگر بسیار محتمل است که حتی فردی همانند علی دایی در عوض اینکه گوینده "فقط می خواهم به فوتبال بپردازم" باشد شنونده "درست را بخوان!فوتبال را هم کنارش ادامه بده!" باشد.

از این گذشته وقتی مردم برای یک "مهندس فوتبالیست" بیش از یک "دیپلمه فوتبالیست" ارزش و احترام قایلند و به این نکته فکر نمی کنند که در حالی که اولی جای یک نفر دیگر را گرفته و خرجی نالازم برای ملت تراشیده,دومی کار درست را انجام داده و برای یادگیری کاری که قرار نبوده انجام دهد سرمایه و وقت نگذاشته نمی توان بر علی دایی خرده گرفت که چرا نظر مردم برایش مهم و ارزشمند بوده است.

در مورد سلبریتی های دسته سوم قطعا باید "حیف" را با غلظت هرچه تمامتر مورد استفاده قرار داد زیرا آن هایی که به مکتب نرفته مسئله آموز صد مدرس می شوند فقط خدا می داند که در صورت مکتب رفتن سر از کجاها در خواهند آورد.

در این باره متاسفانه باید پذیرفت که عدم استعداد یابی در کشور ماست که باعث می شود بسیاری از ذوق و استعداد ها به موقع و سر جای خود شکوفا نشود و خیلی از قابلیت ها به اندازه بایسته و شایسته به منصه ظهور نرسد.در این باب هم می باید پدر و مادرهایی که بی توجه به ذوق و استعداد فرزندان , تلاش می کنند بچه های خود را آنی که می خواسته اند بشوند اما نشده اند بار بیاورند مقصر قلمداد کرد و هم می شاید معلمین و آموزگارانی را که منتهای شناختشان از دانش آموز در بیاناتی در مایه های "بگذار همینطور آکبند بماند","معلوم است که تویش گچ ریخته اند" و "معلوم است از تو چیزی عاید جامعه نمی شود" خلاصه می گردد متهم دانست!!!؟

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد