فوتبال از نادر مقوله هایی است که در آن اصولگرا و اصلاح طلب اتفاق نظر دارند یعنی از سایت فرارو گرفته تا تابناک و از روزنامه های متفاوت العقیده گرفته تا دوقلوهای از هم جدای کیهان و اطلاعات از موفقیت های پیشین تیم ملی فوتبال خوشحال و مشعوف شده و برای پیروزی های پسین آن دست به دعا می شوند.

شک نیست که علاقه به فوتبال نمی تواند چیز بدی باشد.با این حال شواهد و قراین نشان می دهد که علاقه به این ورزش دوست داشتنی از میزان لازم فراتر رفته و روی این حساب ممکن است بزودی مشکل ساز گردد(اگر هنوز نشده باشد)

دوست داران هنر و بیشتر باقی مردم ایران خوب اطلاع دارند که اصغر فرهادی تاکنون دوبار اسکار بهترین فیلم خارجی را برای کشورمان به ارمغان آورده است.همانطور که انتظار می رفت در این دو بار مردم ایران خوشحال شده و به ویژه در شبکه های اجتماعی تبریکات گرم و صمیمانه خویش را نثار دوست و آشنا و غریبه و بیگانه نمودند.علیرغم این موضوع باید پذیرفت که میزان خوشحالی مردم از بردن اسکار فرهادی به هیچ وجه قابل قیاس با شادی بی حد و حصر مردم از صعود به رقابت های پایانی جام جهانی فوتبال در کشور روسیه نبوده است و این در حالی است که بردن اسکار فرهادی بیش از آنکه قابل قیاس با رفتن به مرحله پایانی جام جهانی فوتبال باشد به درآغوش کشیدن جام جهانی می ماند.

همه می دانیم که در صورتی که علاقه و ارزش گذاری به چیزی در جامعه بیش از حد و اندازه لازم شود آن جامعه از حالت نرمال و متعادل خارج شده و می باید ضمن اینکه سرمایه و بودجه عمده خویش را در آن "چیز" هزینه می کند,از میزان هزینه کرد لازم و ضروری خود در باقی "چیزها" بکاهد.

دلیل این امر این است که در غیر این صورت تقاضای زیاد و عرضه کم بسیاری از دوست داران و علاقمندان آن "چیز" را دچار ناراحتی و غصه حاصل از عدم دسترسی کرده و ایشان را غم زده و دلشکسته راهی خانه های خود خواهد نمود.

متاسفانه در کشور ما هر دو این اتفاقات به وقوع پیوسته است یعنی در حالی که کشور برای فوتبال پول خوبی خرج می کند در هزینه کرد برای سایر رشته های ورزشی کم گذاشته و به شاغلین در آن رشته ها و علاقمندان آن ها به گونه ضمنی پیام " می خواستید سر از فوتبال در بیاورید" را گوشزد می نماید.

از آن سو ارزش و احترام خاص فوتبالیست ها باعث شده که بسیاری از نوجوانان و جوانان بی خیال درس و مشق شده و یا چندان که باید و شاید کلاس و مدرسه را جدی نگیرند.به این ترتیب اغلب قریب به اتفاق اینان در عوض "علی دایی" و "علی کریمی" شدن مبدل به "علی بی غم"هایی می شوند که برای از تک و تا نینداختن خویش مجبورند مدام آواز "غم مخور دنیا دو روزه    اون دو روزم روز به روزه" را سر دهند.

به تعبیر دیگر در حالی که تماشای بازی های تیم ملی فوتبال ایران اصلا کار بدی نیست و شادی های پس از هر پیروزی امری کاملا پسندیده است نباید از یاد برد که فوتبالی ها که تقریبا همه مردم ایران را شامل می شوند به این مختصر بسنده نکرده و نه تنها تماشای بازی رئال بارسا و دیگر بازی های مهم لیگ قهرمانان اروپا را از دست نمی دهند بلکه تمامی بازی های لیگ یک کشور خودمان را هم "دیدنی" می گیرند.

خرید به وفور و مطالعه واو به واو روزنامه ها و مجلات ورزشی و خواندنی تر ترجیح دادن آن ها از اغلب روزنامه ها و مجلات و قبل از پخش اخبار ورزشی در خانه بودن و خویشتن را درگیر متن و حاشیه دربی کردن و اختصاص دادن بیشتر روزهای پیش و بعد از دربی به کری خوانی چیزی است که در جامعه ایرانی کاملا باب شده و بصورت عادت درآمده است.

در این باب ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که سایت ورزش3 که انصافا باید آن را سایت فوتبال و مخلفاتش نامید از سایت هایی است که در میان سایت های برتر کشور در رتبه ای کمتر از 10 قرار گرفته است و این اتفاقی است که بعید است در دیگر کشورهای جهان با هر میزان علاقه به فوتبال شاهد و ناظرش باشیم.

این که این حجم علاقه به فوتبال و مشغول بودن به آن در نهایت به سود یا زیان کشور است را یک پژوهش اجتماعی بی غرض مشخص خواهد ساخت اما اینکه مسئولین و اولیای امور همراه با مردم در تلاش اینند که این علاقه و دوست داشتن کماکان مستدام بماند دلیل دیگری دارد.

در سرزمینی که بیکاری آشکار به میزان زیادی موجودیت داخلی دارد و میزان بیکاری پنهان تا آن اندازه بالاست که در هشت ساعت کاری مردم بین نیم تا دو ساعت مشغول کار هستند , "بگذار دست کم سرشان به فوتبال گرم شود" ایده ای است که پیگیری آن می تواند از تعداد ساعات بیکاری افراد که می باید برایشان برنامه ریزی نمود به میزان قابل ملاحظه ای کم نماید.

در خاتمه و برای آنکه مشخص شود در همه کشورهای دنیا با فوتبال به شیوه ما تا نمی شود خاطره ای از دوستی صمیمی که پزشک و مقیم کشور فرانسه است می آورم:

بعد از جام جهانی فرانسه که ایران هم در آن حضور داشت فرصت دیدار برایمان فراهم گردید.با ذوق و شوق وصف ناشدنی "همه بازی های ایران را از نزدیک دیدی؟" را گفتم اما جواب "دکتر" برایم تعجب آور بود:

"نه!شاید باورت نشود اما یکی از بازی ها در استادیوم نزدیک بیمارستان ما بود.با این وجود چون مرخصی نداشتم قادر به مشاهده بازی نشدم"

چون این عبارت اصلا توی کتم نمی رفت گفتم:"نمی شد جیم بزنی؟!""

با نگاهش به من فهماند که زیادی "ایرانی وار" توصیه کرده ام!!!؟

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد