در فرهنگ ایرانی، نان دارای ارزش والایی است؛ طوری که کسی که مایحتاج اولیه حیات خانواده را فراهم می کند نان آور شناخته می شود و کسی که نان کسی را آجر کرده و یا می برد از بدترین افراد جامعه به حساب می آید.

روی این حساب؛ عجیب نیست که از اولین اختلاف هایی که بین ایرانی ها و افغان های ساکن کشور ایجاد شد به داستان نان ارتباط داشت.

بیشتر ما روزهایی را به خاطر داریم که در صف نان می ایستادیم و با وجود خلوتی، با مشاهده یک افغان جلوتر از خود، متوجه می شدیم که حالا، حالاها باید انتظار بکشیم.

این امر باعث می شد همیشه کسانی را که بیست سی نان خریداری می کنند را به چشم ضایع کنندگان حق دیگران محسوب کنیم.
با این وجود؛ اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که در مقایسه با ایرانیان، فرهنگ افغان، دست کم در زمینه خرید نان، دست بالا را داشته است.

در این رابطه باید گفت که ناگفته پیداست که آن افغان که بیست سی نان می خرد همه را برای خود نمی خرد و بسیاری از آن ها را برای هموطنانی که با وی زیر یک سقف زندگی می کنند ابتیاع می کند.

به عبارت دیگر؛ اگر آن افغان بیست سی نان نمی خرید و به خرید یک یا دو قرص نان بسنده می کرد شما مجبور بودید که پشت سر ۱۰ تا ۳۰ افغان بایستید تا نوبتتان شود!

حالا سوال این است که کدام درست تر است: شلوغ کردن بی دلیل صف یا خرید نان به تعداد بالا و البته در حدی که قانون آن را مجاز شمرده است!

شاید عیب بزرگ را ما ایرانی هایی داریم که تمام بار خرید نان خانواده را همیشه به دوش می کشیم و حتی زمانی که گل پسر یا شاهزاده خانم را می خواهیم راهی دکان نانوایی کنیم جواب "خودت بخر!" را دشت می کنیم!
شاید ایراد از ما ایرانیانی باشد که آنقدر با در و همسایه بیگانه ایم که اصلا به فکرمان هم نمی رسد که اگر امروز نان مورد نیاز در و همسایه را فراهم کرده و در عوض دو سه روز از زحمت خرید نان راحت شویم هم در زمان صرفه جویی کرده ایم و هم در راستای محکم کردن ارتباطاتی گام بر داشته ایم که می تواند در روز مبادا کاملا به دردمان بخورد!
شاید کاری که برای تمام عمر غلط می دانستیم کار بی نهایت درستی بوده که فقط چون لجمان را در آورده و به ما هشدارهایی چون "کاش ما هم اینقدر همبستگی داشتیم" و "چطور به عقل ما نرسیده!" داده است باعث شده از دست جماعت افغان خیلی خیلی عصبانی شویم!!!؟