کسی که درگیر بیماری سخت فرزند باشد نمی تواند روی کار تمرکز کند و حتی اگر رونالدو هم باشد قادر نیست همانند رونالدوی همیشگی انجام وظیفه کند.

به همین دلیل است که توصیه شده کارمندان و کارگران در ورود به محل کار مشکلات شخصی و خانوادگی را پشت در گذاشته و بی توجه به آن ها وارد محل کار شوند و هنگامی که محل کار را ترک گفته و وارد محیط امن خانه و خانواده می شوند کلا کار و مسائل مربوط به آن را فراموش نمایند و فقط بر اینکه پدر و مادر خوب و همسر گرامی شوند و بار مسایل و مشکلات شخصی و خانوادگی، و عیش و طرب آن ها، را بر دوش بکشند متمرکز شوند.

پدر، شادروان، پای را از این مرحله فراتر نهاده بود و برای اینکه به مادر "مشکلی نیست" را اطلاع دهد، آنچنان از محل کار و شوخی ها و خنده ها و گفت و شنودهای فرح بخش آن حرف زده بود که مادر گمان می کرد صبح ها پدر فقط برای شرکت در "پارتی" از منزل خارج می شود.

شاید برای همین بود که وقتی یکبار خسته و کوفته از تحمل کوه مشکلات کاری به منزل مراجعه کرده و در جواب "چرا اخم کردی؟" مادر، جواب "کارم زیاد و سخت شده و باید برای خودم دنبال تفریحات سالم باشم" را دادم، "کسی که کار می کند مگر احتیاج به تفریح و سرگرمی و خوشگذرانی هم دارد؟" را با شدت و حدت هر چه تمامتر دشت کردم.