یکی از جاهایی که کلاس کاری بالا دارد مهندسین مشاور است و شاید به این علت بود که آقای مدیر عامل به هیچ وجه زیر بار این نمی رفت که نمونه فاضلاب را بچه های ما برداشت کرده و تحویل آزمایشگاه بدهند.

کلاس کاری برای خیلی از ما ایرانی ها، در داخل کشور، مهم است و برای همین است که تحصیلکرده هایی که در آنور آب هم ظرف می شویند و هم طی می کشند مادامی که در این ور آب هستند حتی راننده اسنپ شدن را کسر شان خود می دانند.

در این باره یادم هست که وقتی شادروان پدرم به یک کارآموز دستور وجین داده بود، ایشان مهندس کشاورزی بودند، تازه وارد در کمال خشم "دیپلمه وجین نمی کند" گفته بود!

پدر هم با ناراحتی و تعجب جواب داده بود: من فوق لیسانس دارم و اگر لازم باشد وجین هم می کنم و اصلا متوجه نمی شوم که چطور انجام این کار برای تو گران می آید!

یکی از مشکلات "کلاس کاری" این است که گاهی شما مجبورید کار خوب را قربانی کلاس کاری نمایید.

مثلا دوستی داشتم که مهندس بود و وقتی می دید نقشه کش ها کار او را خراب می کنند و باعث می شوند کل کاری که تحویل کارفرما می شود غیر قابل قبول شود بی خیال کلاس کاری خود شده و ترسیم نقشه ها را هم خود به عهده گرفت.

کلاس کاری گاهی از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی هم کار را گرانتر از آنچه باید در می آورد زیرا وقتی شما حرفی برای گفتن ندارید باید با البسه برازنده در جلسه حضور یافته و هرگز از پا یا دوچرخه برای رساندن خود به جلسه استفاده نکنید.

شاید برای همین است که بسیاری افراد ساکن در کشورهای پیشرفته سالهاست بی خیال کلاس کاری شده اند و با مدرک و تحصیلات ما کارهایی را انجام می دهند که عمرا ما قادر به انجام آن ها نیستیم( در واقع دوست نداریم انجام دهیم)
برای نمونه در یکی از بازدیدهای زمان دانشجویی به یک دانشجوی ژاپنی برخوردم که در یکی از مراکز دفن زباله مشغول کار روی پروژه اش بود و چه عشقی می کرد که مدام در حال یاد گیری و کسب تجربه های جدید است!

با این حساب است که از نظر من از عوامل بزرگ عدم پیشرفت و موفقیت ما به دماغ سر بالایمان بر می گردد و اینکه حاضریم نزد دوست و آشنا و خانواده، به علت اینکه عاطل و باطل می گردیم، کوچک شویم؛ اما کار کوچک نکنیم!

منتشر شده در روزنامه اطلاعات