روزی که شنیدم نوماند وارد عرصه بازار پسماند خشک شده است و می خواهد به طریق کاملا بهداشتی پسماندهای خشک تفکیک شده مردم را جمع آوری کند، بر اساس تجربه تلخی که داشتم، به این فکر کردم که مسئولین و دست اندرکاران آن با خود چه فکری کرده اند و چطور به این نتیجه رسیده اند که این کار دارای صرفه اقتصادی است!؟

برای درک بهتر مطلب خودتان را برای دقایقی جای آن ها بگذارید. یک شرکت کوچک با تعدادی اندک پرسنل دارید و با قرض و قوله یک وانت خریداری یا اجاره کرده اید که به کارتان بیاید.

یک نفر از اقصی نقاط تهران تماس گرفته و می خواهد زحمت جمع آوری یک کیلو پسماند خشک تولیدی وی را بکشید.

وانت شروع به حرکت کرده و با طی ۱۰ الی ۱۵ کیلومتر در مسیر و ماندن در ترافیک، برای ساعت های طولانی، به مقصد رسیده و با تحویل پسماند خشک با فروشنده تسویه حساب می کند!

حالا شما باید یک کیلو پسماند خشک خریداری کرده را به فروش برسانید!

آن را باید به چه کسی و چه قیمتی بفروشید تا جدا از تسویه حساب با راننده و به دست آوردن مبلغی که بابت خرید پرداخت کرده بودید چیزی هم برایتان بماند!؟

با این حساب است که نوماند تنها بر اساس آینده نگری و اینکه یک کیلو پسماند خریداری شده دو کیلو می شود و جدا از همسایه های خریدار، ساکنین محله هم به طرح "نو" روی خوشی نشان خواهند داد می توانست کار خود را جلو ببرد.

متاسفانه در عمل این اتفاق نیفتاد و نوماند مجبور شد بین ترک فعل و پیروی از حدیث اسکندر یکی را برگزیند!

این روزها ماشین های نوماند زیادی را در خیابان ها می بینیم، اما کمتر با کسی مواجه می شویم که پسماندهای خود را از خانه تحویل نماینده نوماند دهد.

با این حساب معلوم است چه اتفاقی افتاده و مشخص است یک شرکت دیگر به خیل شرکت هایی اضافه شده که در اصل برای مبارزه با یک کار غلط وارد میدان شده بودند اما خیلی زود، یا بالاخره، به این نتیجه رسیدند که همان بهتر که کار غلط دیگران را به مراتب بهتر از آن ها صورت دهند!