تفاوت صنعت با هنر
جعفر پناهی با نخل طلای کن به کشور بازگشت و انصافا این نخستین بار نیست که ما در عرصه هنر و در برابر جهانیان خودی نشان داده ایم.
اصغر فرهادی اسکار برد و فهرست جوایز بین المللی عباس کیارستمی هم مایه افتخار هر ایرانی وطن دوستی می باشد.
اگر بخواهیم منصفانه به ماجرا نگاه کنیم بخشی از این موفقیت ها مدیون محروم کردن مردم از دیدن فیلم های خوب خارجی است و میدان ندادن به اینگونه فیلم ها، در کشور، بوده که راه را برای ترکتازی فیلم فارسی باز گذاشته است.
داستان فوق، متاسفانه، در عرصه صنعت به وقوع نپیوست و عدم ورود کالاهای خوب خارجی و وارد شدن آن ها بصورت قاچاق و در مقیاسی محدود باعث نشد که تولید و صنعت داخلی شکوفا شود.
شاید دلیل اصلی چنین امری به تفاوت ماهیت هنر و صنعت بر گردد؛ زیرا در حالی که صنعت در ارتباط و رقابت رشد می کند، هنر در انزوا و خلوت گزینی و در حالی که نگران دیدها و دیدگاه های دیگران نیست راه خود را به جلو باز می کند.
نقاش در پیش چشم دیگران نمایش اجرا نکرده و شو بازی نمی کند و در خلوت خود شاهکاری جهانی خلق می کند.
نویسنده برای اینکه خوب بنویسد از دیگران فاصله گرفته و موهای خود را از ته ته می تراشد تا دور از دیگران فقط روی کار خود متمرکز شود.
بازیگر سینما هم بی تفاوت به اینکه دیگران چطور بازی می کنند هم و غم خویش را معطوف این می کند که بهترین حس را بگیرد و بهترین بازی را ارائه نماید.
بیهوده نیست که در عرصه هنر، در بسیاری مواقع، نگاه منتقدان و نگاه مردم عادی یکی نیست و در حالی که در عرصه صنعت "همیشه حق با مشتری است" در عرصه سینما فیلمی که فقط برای گیشه ساخته می شود منتقدان را حسابی از خود ناامید می کند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.