مردی به دوستش گفت:

دیروز تولد همسرم بود و من به عنوان کادو برایش قرص سرما خوردگی بردم!

دوست با تعجب گفت: " قرص سرماخوردگی؟ چرا برایش یک دسته گل نبردی؟"

مرد جواب داد: " چون همسرم فقط سرما خورده بود و هنوز نمرده بود!"

برای بسیاری از ما این لطیفه "با مزه" به نظر می رسد؛ اما کاش می توانستیم روش زندگی این مرد را الگوی حیات خویش قرار دهیم!

اتوبوس، دارای نقص فنی است اما برگه معاینه فنی می گیرد!

مسافرین بینوایی که از کنه ماجرا خبر ندارند سوار اتوبوس می شوند تا از موهبت سفر بر خوردار گردند.

ترمز اتوبوس، در موقع ضروری، کار نمی کند و این امر به واژگونی اتوبوس می انجامد.

تعدادی از مسافرین سر پا مداوا می شوند؛ اما شماری از آن ها از قید حیات رها می شوند.

مسئولین ذیربط بررسی کرده و مرکز معاینه فنی را پلمپ می کنند!

سوالی که در این رابطه پیش می آید این است که آیا این کار به مثابه نوشدارو بعد از مرگ سهراب نیست و نا خودآگاه آدمی را به یاد کسی نمی اندازد که در تمام عمر حتی یک شاخه گل برای عزیزش نبرده، اما به مجرد کسب اطلاع از درگذشت او، مزارش را گلباران می کند؟

شعرا چه خوب گفته اند:

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

آنگه سراغ وقت من آیی که نیستم

و
امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت!