ببخشید! کجاییه؟

اصل چینه!

بسیاری از ما ایرانی ها پس از رد و بدل کردن این پرسش و پاسخ کوتاه، مختصر و مضر! روی در هم کشیده و از خرید صرف نظر می کنیم!

اما در آنسوی دنیا سر خرید کالاهای چینی دعواست؛ طوری که امروزه یک نرم افزار هوش مصنوعی چینی گوی سبقت را از رقبا ربوده و محبوبترین نرم افزار هوش مصنوعی در سراسر امریکا شده است!

واقعا این تفاوت از کجا می آید؟ آیا آن ها که ادعا دارند چینی ها اجناس بنجل خود را به ایران می آورند و کالاهای درجه یک را راهی امریکا می کنند پر با راه می گویند؟

در اینکه اوضاع و احوال اقتصادی ما ایرانی ها، بیشترمان، تومنی صنار با امریکایی ها فرق دارد و کالایی که در امریکا راحت به فروش می رود نمی تواند در کشور ما خریدار و مشتری زیادی پیدا کند شکی نیست. با این حال؛ بعید است تمام داستان در "همین" خلاصه شود!

متاسفانه؛ بسیاری از ما ایرانی ها قدرت تشخیص جنس خوب از بد را نداریم و روی این حساب بسیاری از کالاهای مورد نیاز را بر اساس شنیده ها خریداری می کنیم.

در آنور دنیا حکایت دیگری در جریان است و بیشتر احتیاجات بر اساس دیده ها رفع می شوند.

برای بهتر دستگیر شدن مطلب اجازه می خواهم از دو تجربه شخصی مایه بگذارم:

یک غرفه خوددریافت پسماند خشک را در یکی از شهرک های تهران نصب کرده بودیم. این غرفه همانند غرفه های پسماند خشک بود که توسط شهرداری در جاهای مختلف تهران نصب شده است.

با این حال؛ غرفه ما دارای این ویژگی بود که متصدی نداشت و ساکنین شهرک می توانستند در هر ساعتی از شبانه روز پسماندهای خشک تفکیک شده خود را در محفظه های ویژه غرفه بریزند!

در کمال تاثر؛ استقبال از غرفه بسیار کم بود و وقتی من از یکی از ساکنین دلیل را پرسیدم حرف حق "اگر خوب بود نصیب ما نمی شد!" را دشت کردم!

دلیل دوم عدم استفاده به کسی ارتباط داشت که مدیر عامل شهرک بود و واسطه نصب غرفه شده بود. به دلایلی؛ مردم شهرک دل خوشی از آقای مدیر نداشتند و روی واقعیت تلخ "آدم بد کار خوب نمی کند" اهالی شهرک از صمیم قلب معتقد بودند که هر چیزی که کوچکترین ربط به آقای .... داشته باشد نباید مورد استفاده قرار گیرد!

در مترو تهران شاهد بر عکس این داستان بودم!

یک فروشنده( دست فروش) سوزن نخ کن آسان می فروخت!

خانمی، که ظاهر و باطن غربی داشت، از مشاهده سوزن نخ کن آسان به شور و شعف خاصی دست یافته بود و اصلا ابایی نداشت که این ذوق و شوق را نشان دیگر مسافران هم بدهد( دقیقا بر عکس ما ایرانی ها که از ترس اینکه کلاه سرمان نرود ذوق و شوق خود را پنهان کرده و در نهایت عبوسی به کالایی که قصد خرید آن را داریم نظر می اندازیم!)

اما نکته جالب ماجرا این بود که خانم غربی تا بارها و بارها سوزن نخ کن آسان را امتحان نکرد دست به خرید نزد و تنها وقتی استفاده از وسیله را کاملا آموخت دست به کیف شد!

با مشاهده ماجرا یاد خریدهای مترویی خودم افتادم و به خاطر آوردم که چه چیزهای بلا استفاده ای را از مترو خریداری کرده ام!

مترو همان مترو است؛ اما نوع دیدگاه است که باعث می شود خریدار ایرانی دچار افراط و تفریط شده و در یکی از دو دام "مترو جای خرید نیست" و "اجناس مترو هم کیفیت بهتری دارند و هم ارزانتر هستند" گرفتار آید، اما خریدار غربی سعی می کند خریدهای خود را بر اصل "خرید که بلد باشی مکان خرید چندان اهمیتی ندارد و هر مکانی می تواند یک بازار خوب به حساب بیاید" استوار کرده و جلو ببرد!

منتشر شده در روزنامه اطلاعات