دایی جان، شادروان، نگاه خوبی به آرایشگاه های زنانه نداشتند و همیشه می گفتند که اگر روزی قدرت به دست آورند به یک آرایشگاه زنانه اجازه فعالیت نمی دهند!

زمانی که در دفتر خدمات سلامت کار می کردم متوجه این موضوع شدم که بیشتر بازرس های بهداشت شاغل در بخش دولتی از "عطاری ها" خیلی خوششان نمی آید و نسبت به آن ها سختگیری های به مراتب بیشتری، نسبت به باقی اصناف، روا می دارند!

از شما چه پنهان! هیچوقت متوجه نشدم که این سختگیری ها و نگاه متفاوت از اینکه "چیزی دیده اند" نشات گرفته یا آن ها در جهت خوش خدمتی به بالادستی ها ترجیح می دهند با رقبای ایشان برخورد و مواجهه دوستانه!؟ نداشته باشند!

خود من نگاه کاملا منفی نسبت به تعمیرگاه های اتومبیل دارم؛ زیرا وفق تجربه دیده ام که وقتی یک تعمیرگاه یک ایراد اتومبیل را برطرف می کند نقصی به دیگر نقایص ماشین می افزاید!

موتوری ها هم از وسایط نقلیه ای هستند که مردم زیاد از آن ها خوششان نمی آید!

در این مورد باید گفت که من تا صبح امروز این دیدگاه را نداشتم و همیشه در مکالمات خود سعی می کردم با ادای "طفلکی ها" و "اینطور نگو! گناه دارند"، غیابا، هوای موتوری ها را داشته باشم!

همین امروز صبح این دیدگاه کلا عوض شد، زیرا در اطراف بهارستان در حال تردد با خط 11، پای پیاده، بودم که جهت حفاظت از جان و مال ایستادم تا ماشین ها و موتورها از کنارم به سلامت عبور کنند!

در حالی که دیگران متوجه اوضاع بودند، یک موتوری که با سرعت و شتاب فراوان می راند به کوله پشتی من برخورد کرد و فقط خوش اقبال بودم که شدت تصادف آنقدر نبود که مرا در کف خیابان ولو کرده و یا زیر دیگر وسایط نقلیه بیندازد!

جالبتر از ماجرا، شیوه برخورد موتوری با داستان بود؛ زیرا او پس از اتفاق از پشت سر مرا جوری نگاه کرد که جز "حواست کجاست؟" و "مگر نمی دانی که در هر شرایطی حق با موتوری ها است!" معنی نمی داد!

با این اوصاف؛ درست است که جمع بستن تمامی حرف و اصناف کار درستی نیست، اما وفق گفته "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها" بهتر است در مواجهه، حداقل در بار نخست، با پیشه ها و پیشه ورانی که نام نیکی از خود به یادگار نگذاشته اند، حواسمان بیش از دیگران جمع باشد!