کی باید مراقب باشه!؟

از شما چه پنهان! در طول زندگی پنجاه و خرده ای که از خداوند متعال گرفته ام چند باری نزدیک بوده زیر ماشین بروم و فقط بخت و اقبال خوش یارم بوده که هنوز جانی در بدن دارم.
در مواردی که این "قسر در رفتن از مرگ" را به اطلاع اعضای خانواده محترم رسانده ام جز پاسخ "حواست کجا بود؟" و "چرا مراقب نیستی؟" را دشت نکرده ام.
چواب های اینچنینی بیانگر این هستند که همیشه مراقبت از عابر پیاده فقط وظیفه اوست و اگر خدای ناکرده یک تصادف رانندگی عابر پیاده ای را به کشتن دهد مقصر تنها خود اوست که آنطور که باید و شاید از خود مراقبت ننموده است!
راستش را بخواهید با اینکه اصلا، به اصطلاح، ماشینی نیستم در روزهای خاصی با اتومبیل سر کار می روم. شاید برایتان جالب باشد اما تا الان از اعضای محترم خانواده " مراقب عابرهای پیاده هم باش!" را استماع نکرده ام!
با این حساب است که گاهی فکر می کنم عابر پیاده ای که فقط از گوشت و پوست و استخوان تشکیل شده در صورت مراقب نبودن نمی تواند خطری را متوجه وسیله "آهنی" نماید و این در حالی است که عدم مراقبت "عابر سواره" می تواند موجب شود که "آهن" از گوشت و پوست و استخوان چیزی باقی نگذارد!
فکر کردن به "همیشه عابر پیاده مقصر است" تا جایی در اذهان ما جا گرفته که بی توجه به اینکه در تصادفات رانندگی منجر به فوت، بیشتر، کدام ها، عابر پیاده یا اتومبیل، مقصر هستند؛ در هنگامی که نزدیک است با ماشین جان کسی را بگیریم با کمال عصبانیت "حواست کجاست؟ می خواستی مرا بدبخت کنی!" را بر زبان می آوریم؛ گویی از صمیم قلب باورمان شده که مرگ عابر پیاده در برابر جزای نقدی وچند صباحی آب خوردن راننده چیزی نیست که ارزش دلمشغولی را داشته باشد!
حتما شما هم شنیده اید که در کشورهای پیشرفته ای که در آن ها نوشیدن الکل مجاز است، گاهی، از راننده ها تست "الکل" گرفته می شود تا اطمینان حاصل گردد که مشکلی، به ویژه برای عابران پیاده، ایجاد نخواهد شد.
شاید اگر مردم این کشورها هم مانند ما "همیشه حق با راننده است" را در دل جای داده بودند گاهی از عابران پیاده تست الکل می گرفتند تا مطمئن شوند پوست و گوشت و استخوان مزاحمت خاصی را برای آهن ایجاد نخواهد کرد!
می گویند خانمی که تازه گواهی نامه گرفته بود هر روز بعد از مراجعت به خانه خنده بر لب آورده و به همسر گرامی می گفت: "اگه گفتی امروز کی یا چی رو زیر گرفتم؟"
قطعا اگر این لطیفه تولید داخل بود دنباله داشت و دنباله آن می توانست به شکل زیر باشد:
"حالا چرا با خنده می پرسی؟"
"واسه اینکه به من ربط نداره! می خواستند خودشان مراقب جانشان باشند!"
منتشر شده در روزنامه اطلاعات
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.