کشورها و سرزمین های پیشین به دلایل عدیده ای با یکدیگر وارد جنگ و نبرد می شدند که از میان آن ها می توان از دو سبب و عامل اساسی "زیاده خواهی" و "خروج از محرومیت و محدودیت" اشاره کرد.

به عنوان مثال؛ وقتی یک کشور دارا در همسایگی یک کشور فقیر به سر می برد و می دانست از لحاظ نظامی قدرت تصاحب سرزمین فقیر و ضعیف را دارد، به آن مکان هجوم می برد تا به بهای فقیرتر کردن مردم فقیر، اهالی سرزمین خود را از آنچه که بودند هم غنی تر و مرفه تر نماید.

از سوی دیگر؛ اگر سرزمین کم آب دارای نیروی نظامی قوی در همسایگی کشور پر آب دارای نیروی نظامی ضعیف واقع بود بد نمی دید بر سر آب وارد جنگ و نبرد شده و مردمان سرزمین خود را از نعمت آبی که قرار بود از راههای دور به آن ها برسد با نصیب سازد!

جالب اینکه این اتفاقات سبب جنگ شهرها نمی شد و اینطور نبود که مردمان فقیر یک شهر دست به تهاجم به شهر همسایه بزنند تا اموال و دارایی های آن را تصاحب کرده و به چنگ آورند!

دلیل این امر این بود که همانطور که بچه ای به دلیل اینکه بابا برای خود کت و شلوار شیک می خرد و او را انچنان که باید نمی پوشاند با فکر کردن به "اون بابامه!" مصمم می شود اعتراض خود را، اگر هم هست، به گونه شدید اللحن ابراز ننماید، مردمان یک شهر هم مردمان شهر همسایه را از خود دیده و تهاجم و حمله به آن را عین راهزنی و دزدی می گرفتند!

با این اوصاف؛ اگر مسئولین و سردمداران و اولیای امور تمامی کشورها از صمیم قلب متوجه شوند که در عوض زندگی در سرزمین های مختلف در یک دهکده جهانی به سر می برند و اگر اتفاق ناگواری برای مردم یک ناحیه بیفتد دود آن، دیر یا زود، در چشم همه فرو خواهد رفت، مصمم خواهند شد که منباب زیاده طلبی و یا رفع محرومیت دست به تهاجم و حمله و کشت و کشتار با گناهان و بیگناهان نزنند و در عوض با دست یاری دادن به بابا و مامان های بچه های دیگر کاری کنند که نه هیچ بچه ای به علت بضاعت کم مالی از نعمت رفتن به مدرسه و بهره مندی از آموزش و پرورش درست و حسابی بی بهره نماند و نه هیچ کودکی از زور گرسنگی دارای شکم بر آمده از بی چیزی نگردد و نه هیچ فرزندی، به دلیل دارایی های بیش از حد و مرز، چندان نخورد که، دیر یا زود، از دهانش در آید!