مجری رادیو با ذوق و شوق تمام از این می گفت که به دلیل جا نداشتن زندان های انگلستان، شماری از زندانیان قبل از پایان محکومیت به آغوش جامعه باز گشته اند و این امر نگرانی هایی را در میان مردم ایجاد کرده است!

قبل از اینکه در مورد این داستان ویژه صحبت کنیم بهتر است یادآور شویم که زندان یک جورهایی مثل کارخانه صنعتی می ماند که در هنگام احداث با معضل پیش بینی ظرفیت تولید رو به رو است.

معضل از آنجا ناشی می شود که کارخانه نباید فقط جوابگوی تقاضاهای شرایط موجود بازار باشد و باید بر اساس نیازهای آینده هم پای بر عرصه وجود بگذارد!

تعیین تقاضای آینده اصلا کار ساده ای نیست و عوض شدم مردم و خواسته هایشان، پیدا شدن رقیب و معلوم شدن اینکه چیزی که تا به امروز گمان می رفته "خوب" است بسیار به حال سلامتی آدمیان مضر می باشد تنها چند قلم از عواملی است که کار پیش بینی را سخت و انجام برآورد دقیق را غیر ممکن می سازد!

"زندان" هم یک جورهایی همینطور است و اصلا معلوم نیست آمار دزدی و جرم و جنایت 5 سال آینده با 5 سال پیش مو نزند!

با این حساب؛ یک کشور باید زندان های بزرگ و به تعداد زیاد ساخته و با خالی نگه داشتن آن ها در برابر سوال "به جای این ها مدرسه می ساختید بهتر نبود!" قرار گیرد و یا با پیش بینی اینکه می توان با فراهم ساختن رفاه مردم و آموزش های کافی از تعداد جرایم کم کرد، هزینه های صرفه جویی شده در ساخت محبس را صرف کارهای مهمتر و بهتر بکند!

طبیعی است که در حالت دوم هم ممکن است مشکلاتی پیش بیاید و کشور مجبور شود زندانیان دارای جرایم کم را به "اندازه" تنبیه نکند!

شق دوم، احتمالا، از شق اول بهتر است؛ زیرا هم بسیار ممکن است آزاد شدگان از زندان از همان لحظه ورود به جامعه قدر آن هایی که شرمنده شان کرده اند را بهتر و بیشتر دانسته و همانند ژانوالژان راه و رسم دیگری را برای زندگی برگزینند و هم خیلی امکان دارد که در محبس بودگان با توجه به اینکه هر زندانی می تواند بیش از ظرفیت، آدم در خود جای دهد و با انجام تمهیداتی همانند کاستن از جیره غذایی سایر زندانیان و کم کردن فضای خواب و استراحت و ...می شود شمار افراد بیشتری را در یک زندان جا داد، به تلافی سال هایی که حق و حقوق آن ها در "درون" رعایت شده است، حق و حقوق آدم های "بیرونی" را هم بیش از گذشته مراعات نمایند!