ظاهرا تا مدتی پیش فقط دکترهای داروساز حق داشتند مجوز تاسیس داروخانه بگیرند!

کمبود تعداد داروخانه و زیادی نیاز مردم به دارو، که خیلی هایشان دوست دارند عین نقل و نبات دوا مصرف کنند، مسئولین و متصدیان امر را واداشت که قانون را تغییر داده و به دیگران هم اجازه تاسیس داروخانه را بدهند!

این بار صدای دکترهای داروسازی که فکر می کردند دیگران پا توی کفش آن ها کرده اند در آمد و آه و ناله و فریاد و فغان آن ها، بابت اینکه تخصصشان نادیده گرفته شده است، فضای طبی کشور را پر کرد!

بازگشت به شرایط قبل غیر ممکن بود و از آن بوی اقدام غیر کارشناسی به مشام می رسید!

لذا؛ مسئولین امر تمهیدی اندیشیده و مقرر کردند، کما فی السابق، علاوه بر دکترهای داروساز، دیگران هم بتوانند مجوز تاسیس داروخانه را بگیرند؛ تنها به این شرط که امتیازات لازم را اخذ نمایند! ترتیب امتیاز گیری هم طوری شد که فقط دکترهای داروساز، عملا، از عهده کسب نمره بر می آمدند!

به این ترتیب؛ در، وفق قانون، ظاهرا، بر همان پاشنه سابق چرخید، اما، در عمل، اصلا و ابدا، بر پاشنه ماضی نچرخید!

می گویند مردی مادر را بر کول گرفته و به بازار می برد.

مردی پرسید: "مادرت را کجا می بری؟"

گفت: "می برم بازار تا بفروشم"

مرد با عصبانیت تمام گفت: "خجالت نمی کشی؟ آدم مادر خود را می فروشد؟"

مرد در کمال خونسردی جواب داد: "نگران نباش! قیمتی گذاشته ام که کسی نخرد!"