در فیلم های خارجی دیده اید که وقتی یک نفر در بین راه می ماند چه اتفاقی برایش می افتد؟ او فوری به مکانیک خود زنگ زده و به او اطلاع می دهد که در راه مانده است. مکانیک فوری خود را رسانیده و سوییچ را از صاحب اتومبیل دریافت می دارد. بقیه کارها با مکانیک است و صاحب ماشین فقط لازم است بعد از تمام شدن تعمیرات و دریافت خبر خوش "ماشین آماده است" خود را به تعمیرکار رسانیده و ماشین را دریافت نماید.

مشابه این اتفاق، در داخل کشور، برای من هم افتاد؛ هر چند سلسله مراتب رویدادها با آنچه بیان گردید توفیر مختصری داشت!

فرمان را که گرداندم ماشین از حرکت ایستاد و از جای خود جم نخورد! خواستم ماشین را راه بیندازم، اما کلاچ تا ته ته پایین رفته بود و اصلا بالا نمی آمد. گوگل کردم تا اگر مشکل مختصر باشد خودم آن را حل و فصل نمایم که جوابی نگرفتم.

در این حین متوجه شدم که ماشین را بد جایی پارک!؟ کرده ام. این را از نگاه های مردمی که مطمئن بودند مردم آزار هستم و سر سوزنی گمان نمی دادند که مشکل پیدا کرده ام می شد فهمید!

بالاخره یک نفر دلش سوخت و به من کمک کرد تا جای ماشین را تغییر دهم. وقتی راه باز شد و طرف پی کارش رفت متوجه شدم که او درد خودش را داشت و انصافا باعث شده بود من در موقعیت به مراتب خطرناکتری، از لحاظ امکان تصادف، قرار گیرم!

عاقبت یک خیر واقعی پیدا شد و باعث شد خیالم فقط نگران تعمیر ماشین، و نه امکان تصادف شدید منجر به جرح و فوت، شود!

به مکانیک خودم زنگ زدم و جواب "نمی توانم بیایم. خودت یک کاریش کن!" را گرفتم.

در جواب "چه کار؟" هم گفت که ماشین را روی دنده 2 بگذار و یک جایی برسان!

موفق نشدم این کار را بکنم! ظاهرا ایراد از آنچه مکانیک فکر می کرد جدی تر بود!

به یک مکانیک دیگر زنگ زدم که از او هم پاسخ مناسبی دریافت نکردم.

دو سه نفری از گرد راه رسیدند، اما کمک درست و حسابی نکرده و رفتند.

به ناچار به امداد خودرو زنگ زدم که چند تایی نیامدند و فقط یک نفر وعده داد که می آید و درست می کند و اگر نتوانست ماشین را به همان نزدیکی ها منتقل می نماید. او در خاتمه "فقط توی واتس آپ لوکیشن بفرست!" را آورد!

سایفون وصل نشد و مانده بودم چطور لوکیشن بفرستم. از یک عابر گذری کمک خواستم که انصافا "نه" نیاورد.

جرثقیل یک ربع بعد آمد و معلوم بود که برای بردن، نه تعمیر در محل، آمده است!

یک چیزهایی گفت که از آن میان فقط "بریده" را متوجه شدم. بعد هم گفت که 600 تومان می گیرد و ماشین را به تعمیرگاه صادقیه می برد( همان نزدیکی ها صادقیه را می گفت. من نزدیک امیر آباد بودم!)

چاره ای نبود؛ به ویژه که اطمینان داد تعمیرکاران مجربی دارند و بابت خرید قطعات "فاکتور" می دهند.

توی تعمیرگاه ماشین را خواباندند و گفتند که تلفنی می گویند که چقدر هزینه اش تمام می شود.

در پاسخ "چرا الان نمی گویید؟" جواب دادند که باید خیلی چیزها را پیاده کنند تا متوجه بشوند قطعات تعمیری هستند یا لازم است عوض شوند.

برای راحتی خیال من هم توضیح دادند که اگر از اجرت ناراضی بودم می توانم ماشین را برای تعمیر به یک جای دیگر ببرم.

توی دل گفتم که این تعارف است و چه کسی می تواند ماشین را با دل و روده هایش که بیرون آمده سوار جرثقیل کرده و در تهران دور دور کند تا یک مکانیک با انصاف پیدا شده و او را مورد پذیرش قرار دهد!

در حالی که دل توی دلم نبود که بالاخره چقدر پیاده خواهم شد، دو نفری آمده و با تسویه حساب گوشی "چه خبر است؟" را دست من دادند!

یکی 25 میلیون تومان داد و دومی 35 میلیون و تازه آن وقت بود که متوجه شدم ارقام نوشته شده در فاکتور تومان هستند و ریال نیستند!

چیز عجیب این بود که هر دو نگون بخت ماشین های کاملا معمولی داشتند و معلوم نبود اگر اتومبیل های گران قیمت خارجی را آورده بودد چقدر باید هزینه تعمیر می پرداختند.

با مترو خود را به منزل رسانده و منتظر تماس ماندم.

تماس که طول کشید( در واقع انتظار تماس طول کشید!) زنگ زده و متوجه شدم که حدود سی میلیون باید هزینه بپردازم.

با خنده تلخ "مگر قیمت خود ماشین چقدر است؟" گفته و جواب صادقانه "حداکثر سیصد میلیون! اما هزینه قطعات و اجرت این ماشین ها زیاد است!" را گرفتم!

این یکی را انصافا راست می گفت زیرا ارزش کل قطعات داخل بدن آدم هم از ارزش خود او، که بصورت دیه و در بعضی موارد پرداخت می شود، زیادتر است و روی این حساب اگر کسی، دور از جان، بخواهد به دلیل مشکلات مالی دست به خودکشی بزند بسیار بهتر خواهد بود که در ابتدا قطعات دوگانه داخل و بیرون بدن( مثل چشم و گوش و کلیه)، که قادر متعال یکی از آن ها را بصورت "زاپاس" و محض احتیاط آفریده است، و یا اجزایی که با ناکامل بودن هم می توانند تا حدی کار خود را صورت دهند به فروش برساند و بعدا جسمی که دیگر چندان ارزشی ندارد را راهی آرامستان نماید!

خدا را چه دیدید؟ شاید بدینوسیله مشکلات مالی کلا بر طرف شدند و تنها دلیل خودکشی نیست و نابود گردید!

منتشر شده در روزنامه اطلاعات