یکی از بستگان به علت ناتوانی جسمی از ویلچر استفاده می کنند. متاسفانه هرگز نمی توانیم ایشان را با خود به سینما یا تئاتر( که البته خودمان هم خیلی خیلی کم می رویم) ببریم!

قبلا که "جایتان خالی! سینما رفته بودیم!" را به اطلاع ایشان می رساندیم، در نهایت ناراحتی "خوش به حالتان!" را از صمیم قلب می گفتند و این باعث شد که در جهت مراعات حال ایشان صورت مسئله را پاک کرده و بهره مندی از بسیاری تفریحات سالم را یواشکی و زیر زیرکی و پنهانی در دستور کار قرار دهیم!

از سوی دیگر، یکی از نزدیکان، به دلیل بالا رفتن سن، شرایط روحی استفاده از سینما و دیگر مراکز تفریحی را ندارد و وقتی با اصرارهای بیش از حد ما و "تو را خدا" گفتن های مدام و بی شمار دور و بری ها رو در رو می شوند حرف حساب "آنجا یک نفر هم سن و سال من نیست!" را می آورند و صد البته در این آوردن شنیده هایی همانند " چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو!" و " مبادا که در دهر دیریستی مصیبت بود پیری و نیستی!" هم تاثیرات شگرفی داشته و دارند!

گاهی به این فکر می کنم که اگر ما جوانگرایی و ارزش گذاری بیش از حد بر جوانان را بیش از حد لازم در بوق و کرنا نمی کردیم و جاهای تفریحی مناسبی را هم برای استفاده کهنسالان و پیر مردها و خانم های مسن در نظر می گرفتیم و به عنوان مثال برخی سالن های تئاتر و سینما و یا دست کم سئانس هایی از آن ها را فقط مختص استفاده آدم های 70 سال به بالا می نمودیم و جدا از این امر کاری می کردیم که در برخی سالن های سینما و تئاتر امکان ورود آدم هایی که با واکر و ویلچر تردد می کنند وجود داشته باشد شاید انسان های کمتری نگران کهنسالی خود و یا اتفاقاتی که ایشان را از پا بیندازد می بودند!

وقتی به این ها فکر می کنم خنده ام می گیرد زیرا به چشم دیده ام که بسیاری مطب های تخصصی پزشکان و مراکز درمانی برای استفاده کهنسالان و افراد دارای مشکلات جسمی، مناسب سازی نشده اند و دیدن آن ها، برای آن هایی که فکر می کنند سالمندان و دارندگان مشکلات جسمی چطور می توانند از مراکز تفریحی استفاده کنند، ناخودآگاه یاد آور " خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است" می باشد!