دوستی می گفت:بر خلاف تصور بیشتر مردم ازدواج سفری که حتما باید رفت نیست.ازدواج انتخاب یک همسفر است.بدون همسفر هم می توان عازم مسافرت شد.هر چند انتخاب یک همسفر خوب و شیرین لذت مسافرت را دو چندان می کند.

درست است که در گذران زندگی امر خطیر ازدواج مقوله ای بسیار مهم قلمداد می شود اما ارزش گذاری بیش از حد و اندازه عروس شدن و داماد گردیدن نیز می تواند مردم را دچار مشکلات عدیده و ندیده ای نماید و متاسفانه این همان کاری است که ما ایرانی ها بخوبی هر چه تمامتر از پس آن بر آمده ایم!

فکرش را بکنید.اکثر ما هنگامی که با یک پسر یا دختر مجرد بالای چهل سال برخورد می کنیم و آگاه اینکه او هنوز متاهل نیست می گردیم تغییر عقیده داده و وی را با چشمی دیگر بر انداز می کنیم.

به عبارت دیگر با مورد توجه قرار دادن اینکه وی "هیچ کار مهمی نکرده است" هم بی خیال اینکه وی یکی از برجسته ترین اساتید دانشگاه کشور است می شویم و هم فراموش می کنیم که با نابغه ای که چند کارخانه در حال ورشکستگی را تحویل گرفته و همه را "سودآور" پس داده است سر و کار داریم.

از طرف دیگر آقایان و خانم های متاهل بالای چهل سال به چشم کسانی که کاری که می بایست بکنند را کرده اند مورد نظر قرار گرفته و اشخاصی که کار مهم دیگری در زندگی ندارند فرض می شوند.

این دیدگاه که از همان کودکی مردم سرزمین ما را به ایده "حتما باید ازدواج کنی" می کشاند عامل بسیاری از طلاق ها است زیرا خیلی ها ازدواج کردن و طلاق دادن(یا طلاق گرفتن) را به مراتب بهتر از این می دانند که برای همه عمر مجرد مانده و نگاه عجیب و غریب "واقعا ازدواج نکرده ای!؟" دیگران و به ویژه دوستان و آشنایان را برای همه عمر روی صورت خود احساس نمایند.

هربرت جن کنیز در کتاب پاتریشیای تنها در باره چنین عقیده ای که سال ها در اروپا و امریکا هم رواج داشته است چنین می گوید:

-آخر عقد ازدواج..

-...در آسمان ها بسته می شود...نه؟آیا واقعا عقد ازدواج در آسمان بسته می شود؟چند در صد ازدواج ها در این مملکت موفقیت آمیز است؟مردم صرفا با اتکا به اینکه عقد ازدواج در آسمان بسته می شود و بدون در نظر گرفتن عوامل دیگر ازدواج می کنند آن وقت...

فکر کردن به اینکه همه کارها برای این انجام می شود که وصلت صورت گیرد ضمن اینکه باعث می شود پیشرفت های علمی بایسته و شایسته ای در سرزمینمان به منصه ظهور نپیوندد موجب این خواهد شد که کارها به درستی و شایستگی هر چه تمامتر جلو نرود.

این موضوع که "بدون لیسانس بهت زن نمی دهند" موجب شده که بسیاری از دانشجویان بدون کوچکترین علاقه ای یک رشته تحصیلی را انتخاب کنند و در هنگام تحصیل به صرف "مدرکم را قاب خواهم کرد!" مطالعه لازمه را جز "شوخی" نگیرند.

به همین ترتیب بسیاری از افراد برای اینکه با تاخیر در ازدواج نگاههای بد "مجردی زندگی می کنی؟!" را به جان نخرند خیلی سریع سر از بازار کاری در می آورند که نه با علاقه و استعدادشان جور در می آید و نه آن پیشرفتی که دوست دارند را در آن می توان دید.

همه این ها است که موجب می شود در کشور ما ازدواج بر خلاف ادامه تحصیل قیفی معمولی و غیروارونه باشد که ورود به آن به راحتی آب خوردن است اما خروج دو نفره از آن با سختی و مرارت زیاد صورت خواهد گرفت به ویژه اینکه زن و شوهر های مدل جدید ترجیح می دهند بدون بیان "اول شما بفرمایید" در هنگام خروج راه را بر دیگری تنگ کرده و یا کاملا ببندند!!!؟

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد