فشار خون بیمار به شدت بالا می رفت و دکترها و پرستارها، بی توجه به او، مشغول رتق و فتق امور معمولی و روزانه خود بودند!

عاقبت؛ طاقت اخوی بیمار، که عموی همسر من هستند، طاق شد و با داد و فریاد بیمارستان را روی سرش گذاشت!

به فوریت اوضاع دچار تغییر 180 درجه ای شد و جمع شدن پزشکان و پرستاران در اطراف بیمار و انجام عملیات اورژانسی موجبات کنترل فشار خون را فراهم آورد!

متاسفانه؛ این روزها فریاد زدن و داد کشیدن به خوبی!؟ جای خود را در فرهنگ ایرانی پیدا کرده است و حتی آن هایی که از فریاد زدن به شدت بدشان می آید خوب می دانند که بسیاری کارها بی داد و فریاد اصلا جلو نمی رود.

داد و فریاد هم به این موضوع که بیشتر ما کارها و وظایف محوله را به نحو احسن انجام نمی دهیم، اگر به نحو اقبح انجام ندهیم، ربط پیدا می کند و هم از چیزی به نام "آبروداری" نشات می گیرد.

ناگفته پیداست که ایرانی ها بسیار به "آبرو" و حفظ آن اهمیت می دهند و تا جایی که ممکن است از استماع جملاتی از قبیل "دیدی چطور سرش داد کشید؟" و "دیدی چی بهش گفت؟" ممانعت به عمل می آورند.

در چهار دیواری های اختیاری هم "فریاد" جایگاه شایسته ای پیدا کرده است، زیرا خانه های نقلی و بغل به بغل و احاطه شده توسط همسایگان بالایی و پایینی موجبات این را فراهم کرده اند که فریاد زن و شوهر بر سر هم یا بچه ها مخاطب را وادار به سکوت کرده و او برای محفوظ نگاه داشتن آبرو حرف ناحق طرف مقابل را جز حرف حق محسوب نکند!

می گویند ما ایرانی ها گفت و شنود را یاد نگرفته ایم و می گویند "ارام حرف بزن تا متوجه شوم چه می گویی!؟"

این نیز گفته شده که سر خریداری کلاه رفته و جای طوطی، جغد به او قالب می کنند!

وقتی یک دوست به خریدار می گوید که طوطی حرف هم می زند جواب "حرف نمی زند، اما به شدت توجه می کند" می گوید!

شک نیست که داد زنندگان و فریاد کنندگان یک چنین توجهی را می طلبند!