چند روز پیش، یکی از همکاران، در حال تماشای یک برنامه سیمایی، گفت: "چطور به این جوونی استخدام شده؟ حتما پارتی داشته!"

در جواب گفتم: "من کسی را می شناسم که بدون پارتی در صدا و سیما استخدام شده است؛ هر چند ماجرا به سال های بسیار دور بر می گردد!"

سوال "اون کیه؟" را با فکر کردن به اینکه "مورد"، احتمالا، با گوینده هم نفس و برای او مقدس نیست! را بصورت "استاد جواد خیابانی" پاسخ دادم.

جواد را از نوجوانی می شناسم و خوب می دانم که در زمان استخدام در صدا و سیما پارتی نداشت.

ظاهرا استخدام خیابانی اینطور بوده که او طی نامه ای درخواست استخدام می دهد و در ضمن قید می کند که "چون پارتی ندارد قطعا استخدام نخواهد شد!"

شنیده ها حکایت از آن دارد که جواد، نقطه ضعف مردان برره ای را مورد هدف قرار داده و لذا پاسخ دریافتی، اینطوری ها هم نیست و اگر خوب باشی استخدام می شوی، باب دل خیابانی می شود.

چند روز قبل از این ماجرا هم دوست عزیزی با روزنامه اطلاعات تماس گرفته و گفته بود که چون ماکویی و یکی دو نفر دیگر پارتی دارند؛ فقط نوشته های آن ها را در صفحه "گفته ها و نوشته ها" چاپ می کنید.

در پاسخ گفتم که زمانی که نوشته های من در جایی چاپ نمی شد؛ این روزنامه اطلاعات بود که برای نخستین بار اقدام به انتشار نوشته ای از من، که زیاد هم چنگی به دل نمی زد، کرد( شاید هم روزنامه اطلاعات، به قول ایرج پزشکزاد، در ناصیه من یک "ژولیوس سزار" دیده بود!)

بعدها نوشته های زیادی از من در سایت های فراوان و یکی دو روزنامه معروف چاپ شد؛ هم انتقاد گرفتم، هم پیشنهاد و هم باب بحث ها و گفتگوهای داغ یا تا اندازه ای داغ را گشودم!

اما نکته جالب این است که طی سال ها نویسندگی حتی "ریالی" از این بابت دشت نکردم!

ناگفته پیداست که دارنده پارتی نمی نویسد و پول خوبی بابت کاری که نکرده است می گیرد و اگر بخواهیم کسی که خوب می نویسد و پول نمی گیرد را دارای پارتی درست و حسابی بدانیم باید در "اطلاعات" خود تجدید نظر اساسی به عمل آورده و یک بار دیگر معنی "پارتی" را در فرهنگ لغت جستجو نماییم.